3 - از آیه بغی و نیز روایات مربوطه بیش از این فهمیده نمی شود که حکم باغی برخورد مسلحانه با اوست تا زمانی که از بغی دست بردارد و در عمل تسلیم موازین حق و عدل گردد؛ خواه اعتقاد قلبی به آن موازین یا مجریان آن ها داشته باشد یا نه. پس در صورت تسلیم عملی هرگونه برخوردی با او، ظلم و تجاوز خواهد بود؛ و بسا خود مصداق بغی گردد. شیخ طوسی (ره) در "مبسوط" فرموده است: "اگر باغی به حق پیوست و مطیع شد یا سلاح را زمین گذاشت و در عمل تسلیم شد، یا از معرکه فرار کرد بدون این که به جمعی بپیوندد، قتال با او جایز نیست و نباید تعقیب شود".المبسوط، ج 7، ص 268.
شیخ طوسی و عده ای دیگر از فقها برخورد با بغاة را به سه شرط مشروط کرده اند:
الف - این که آنان در موضع قدرت و دارای جمعیتی باشند، به گونه ای که بدون قتال و جنگ نتوان به آنان دست یافت. پس اگر جمعیتی کم و ناتوان باشند باغی نیستند.
ب - این که به دور از دسترس حکومت باشند؛ مثلا در یک منطقه جدا از حاکمیت مستقر باشند و در قبضه او نباشند.
ج - این که بغی آن ها براساس یک تفکر و اعتقادی خاص باشد. این قید برای خروج راهزنان و قطاع الطریق از مصادیق بغاة میباشد.همان، ص 265.
هرچند شرط سوم برخلاف اطلاق ظاهر آیه شریفه است و لکن مطابق با احتیاط میباشد؛ اما شرط دوم مخالف ظاهر آیه نیست، زیرا معمولا مقر هر گروه متجاوز و مهاجمی از گروه رقیب جدا و مستقل میباشد. و در مورد شرط سوم - همان گونه که در نکته پنجم بیان میشود - اگر هردو گروه براساس تحلیل و اعتقادی خاص، خود را حق و طرف مقابل را باطل میداند، ابتدا باید زمینه رفع شبهه و رفع تخاصم فراهم آید، هر چند با پذیرش حکمیت توسط طرفین و پس از آن چنان که گروهی عناد ورزیده و اقدام به تجاوز و تضییع حقوق دیگران نمایند، با آنان مقابله شود.