به طوری که قصد فساد در زمین صدق کند".
ظاهر کلمات این بزرگان آن است که موضوع و ملاک حکم را افساد فی الارض میدانند و محارب را از مصادیق آن میشمارند. و این گونه تعبیرات در عرف مردم بسیار رایج است که موضوع خاصی را که مورد ابتلاء است مطرح میکنند و به دنبال آن موضوع عامی را که ملاک و علت حکم است ذکر میکنند و سپس حکم را بیان مینمایند. از باب مثال میگویند: هرکس آب یا غذایی را مسموم کند و جمعی را تلف نماید حکم آن اعدام است. پیداست که حکم اعدام به خاطر اتلاف نفوس است.
5 - در سوره مائده میخوانیم: (من أجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل أنه من قتل نفسا بغیر نفس أو فساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمیعا) ؛سوره مائده (5)، آیه 32. "به این جهت بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس، کسی را جز به قصاص قتل یا به جزای فساد در روی زمین بکشد مانند این است که همه مردم را به قتل رساند".
ظاهر آیه شریفه این است که قتل نفس هیچ گاه جایز نیست مگر برای قصاص قتل یا فساد فی الارض، پس فساد فی الارض اجمالا مجوز اعدام است.
و از وقوع آیه محاربه بلافاصله بعد از این آیه به دست میآید که جواز قتل محارب به خاطر این است که آن از مصادیق افساد است، و در حقیقت "افساد" ملاک و موضوع حکم میباشد.
بلکه میتوان گفت: به مقتضای ظهور آیه شریفه در انحصار جواز قتل در دو مورد "قصاص قتل" و "افساد فی الارض"، سایر موارد جواز اعدام که در شرع وارد شده از قبیل رجم، زنای با محارم، لواط، مرتد فطری معاند، اعدام پس از اجرای سه بار حد شرعی، و نظیر این ها، همه از مصادیق "مفسد فی الارض" محسوبند؛ زیرا اقدام بر این گونه گناهان بزرگ موجب برهم خوردن صلاح و سلامت مجتمع انسانی است.
همان گونه که پیدایش یک غده سرطانی در نظام بدن، امنیت و سلامت بدن را