صفحه ۴۷

می‎کند - وجود ندارد. علاوه بر این که اساس نبوت و امامت و فلسفه و حکمت آن فرو می‎ریزد، و قهرا کار هدایت الهی نسبت به بندگان خود ناقص خواهد بود. از طرف دیگر، عصمت پیامبراکرم (ص) و امامان (ع) از آیه شریفه: (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) ؛سوره نساء (4)، آیه 59. "از خدا و پیامبر و صاحب امرتان اطاعت کنید" نیز فهمیده می‎شود؛ زیرا امر به اطاعت از رسول و اولی الامر در عرض اطاعت خداوند به طور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی بدون عصمت پیامبر و اولی الامر توسط خداوند حکیم، قبیح بلکه محال می‎باشد. البته غیر از پیامبر و امامان (ع)، دیگران از خطا و لغزش مصون و معصوم نیستند و به ویژه اگر دارای قدرتی بشوند هرگز از نقد منطقی و خیرخواهانه معاف نخواهند بود. هنگامی که حضرت امیر(ع) با داشتن مقام عصمت، خود را در معرض نقد و مشورت قرار می‎دهد و می‎فرماید: "از سخن حق و مشورت عادلانه نسبت به من خودداری نکنید، زیرا من به حسب طبع بالاتر از آن نیستم که خطا کنم و از خطا در کار خود ایمن نیستم مگر این که خداوند که بر من تسلط بیشتری دارد مرا حفظ کند..."نهج البلاغه، خطبه 216. تکلیف دیگران روشن است.

3 - بنیان ولایت فقیه بر معصومیت فقیه و قرار دادن حقی زاید بر حق یک شهروند برای او نیست؛ بلکه اساس آن به نظر این جانب بر احراز صلاحیت های لازم و انتخاب آزاد او توسط مردم است، مردمی که اصولا صاحب اصلی مملکت و حکومت می‎باشند. و اگر فرضا مردم فقیهی را که جامع الشرایط می‎دانند برای مدت محدودی با شرایط خاصی برای نظارت بر قوانین جاری کشور و مطابقت آن ها با شریعت انتخاب نمایند، حق دارند از عملکرد او صریحا و بدون ترس و مزاحمت انتقاد کنند و این حق قابل سلب از آنان نمی باشد. و این موضوع به طور منطقی ربطی به اعتقاد غلط مسیحیت، یعنی پسر خدا دانستن حضرت مسیح (ع) و واسطه گری کلیسا ندارد.

ناوبری کتاب