دیگر - با درک و برداشت خاصی که دارند - خودشان را عقل منفصل جامعه و قیم آنان در همه مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی میپندارند و انتظار دارند جامعه صددرصد پذیرای قیمومت آنان باشند و در برابر عقاید و افکار و برداشت ها و دستورات آنان مطیع محض بوده و حق اظهار نظر نداشته باشند، و اگر کوچک ترین اعتراض یا انتقادی در برابر آنان پدید آید طرف را به فسق و یا انحراف و یا ضدیت و مخالفت با انقلاب و نظام متهم مینمایند، و بسا آنان را مرتد و مهدورالدم میپندارند؛ در صورتی که - به نظر این جانب - هردو گروه در اشتباهند. اینک خلاصه نظر خود را در چند بند یادآور میشوم:
1 - خدای قادر متعال انسان ها را حر و آزاد آفریده است؛ چنان که امیرالمؤمنین (ع) در یک خطبه فرمودند: "أیها الناس ان آدم لم یلد عبدا و لا أمة ، و ان الناس کلهم أحرار"؛الکافی، ج 8، ص 69، ح 26. "ای مردم ! حضرت آدم بنده و کنیز نزاد و مردم همه آزادند".
و در نامه خود به امام حسن (ع) نوشتند: "لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا"؛نهج البلاغه، نامه 31. "بنده غیر خود مباش که خدا تو را آزاد آفریده است".
پس انسان ها همه آزاد آفریده شده اند و طبعا هیچ کس حق تسلط یا زورگویی نسبت به دیگری ندارد؛ و در این رابطه مسأله جنسیت و درجه بندی مطرح نیست. ولی باید توجه نمود که همان گونه که من و شما آزاد آفریده شده و حق حیات داریم دیگران نیز مانند من و شما بوده، و در نتیجه هرکس در حدی آزاد است که مزاحم حقوق دیگران نباشد؛ زیرا تجاوز به حقوق دیگران ظلم است، و وجدان هر انسانی - با قطع نظر از ملیت و مذهب - ظلم را قبیح و زشت میداند؛ و همان گونه که تجاوز به جان و مال و ناموس دیگران ظلم است اهانت و هتک حیثیت و آبرو و اهانت به مقدسات آنان نیز ظلم است. و از همه مهمتر حق خداوند متعال است که آفریننده و روزی دهنده و مالک ذات و وجود ما میباشد و طبعا برحسب حکم فطرت و وجدان