صفحه ۲۹۱

هو أملک به منی"؛نهج البلاغه، خطبه 216. "به طور منافقانه و سازش با من رفتار نکنید و گمان نکنید در مورد حقی که به من پیشنهاد می‎شود کندی ورزم و یا در پی بزرگ ساختن خویش باشم؛ زیرا کسی که شنیدن حق و یا عرضه عدالت به او برایش مشکل باشد عمل به آن دو برایش مشکل تر است. پس، از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت آمیز خودداری نکنید؛ زیرا من به خودی خودم فوق این که اشتباه و خطا کنم، نیستم و از آن در کارم ایمن نمی باشم مگر این که خدا مرا به قدرت خویش حفظ نماید".

بسیار جای تعجب است از حکامی که دم از حضرت امیرالمؤمنین (ع) می‎زنند و با این حال هیچ گونه انتقاد سازنده ای را تحمل نمی کنند و انتقادها را با زندان و محاکمه پاسخ می‎دهند.

مخالفت با حاکمیت

(سؤال) اگر مسلمانانی به شکل فردی یا متشکل اقدامات متصدیان حکومت دینی را خلاف شرع، عدل و منافع ملی تشخیص دادند و بر آن اساس با رعایت ضوابط شرعی اقدام به "نهی از منکر" کردند (از قبیل اعراض قلبی و اعتراض گفتاری و نوشتاری بدون تعرض فیزیکی) و حاکمیت نیز خود را حق و مخالفان خود را باطل دانسته علی رغم غیر مسلح بودن آن ها، مخالفان را مفسد و محارب، یا باغی و برانداز اعلام کند، تکلیف مردم چیست و دین در چنین منازعه هایی که در طول تاریخ کثیر الابتلاء است چه راه حلی پیش بینی کرده است ؟

جواب: انتقاد و نصیحت حاکمان اسلامی - هرچند صالح و منتخب اکثریت مردم باشند - حق و وظیفه همگان به شمار می‎آید؛ و حکومتی که مخالفان غیر مسلح خود را - که براساس وظیفه شرعی و بدون تعرض فیزیکی از حاکمان خود انتقاد می‎کنند - به بغی یا محاربه و یا افساد متهم کند، برخلاف موازین اسلامی عمل کرده است و با ادامه این روش صلاحیت و مشروعیت خود را از دست می‎دهد.

ناوبری کتاب