صفحه ۲۴۰

و ظالمانه است؛ زیرا آن حضرت پس از هجرت به مدینه و تبدیل آن شهر به پایگاه اسلام با اخلاق حسنه با یهود مدینه برخورد می‎کردند تا آن جا که حتی آن حضرت در هفته های اول با یهودیان مدینه که عبارت بودند از بنی النضیر به رهبری حیی بن اخطب و بنی قریظه به رهبری کعب بن اسد و بنی قینقاع به رهبری مخیریق، پیمان صلح و دوستی بستند. در این پیمان آمده بود که آنان کاری علیه مسلمانان انجام ندهند وگرنه مسلمانان در کشتن آنان آزاد باشند.

بنی النضیر و بنی قینقاع به این پیمان خیانت کردند و با دشمنان اسلام، علیه مسلمانان همکاری نمودند و در نتیجه پیامبر(ص) آنان را از مدینه بیرون کردند.

اما بنی قریظه در جنگ احزاب که همه مشرکان علیه مسلمانان متحد شده بودند، احزاب را یاری کردند. لذا پس از شکست احزاب، پیامبر(ص) نمی توانست بنی قریظه را به حال خود رها کند. زیرا بعید نبود که بار دیگر با سپاه مشرکان همدست شوند و با تجهیزات کافی درصدد تسخیر مدینه برآیند. بنابراین بنی قریظه از داخل مدینه، به عنوان دشمنان خانگی، موجودیت اسلام را به خطر می‎افکندند. و حل مشکل بنی قریظه و یکسره کردن کار آن ها برای مسلمانان امری حیاتی بود. در بعضی تواریخ آمده است: پس از این که مسلمانان، یهود بنی قریظه را بیست و پنج شبانه روز محاصره کردند (بلکه تسلیم شوند و کار به خونریزی نکشد) کعب بن اسد که از سران ایشان بود به آنان گفت: ای جماعت یهود! آنچه بر شما نازل شده است را به خوبی می‎بینید، و من سه پیشنهاد به شما می‎کنم، هر کدام را خواستید به آن عمل کنید:

1 - این که ما با این مرد (پیامبر اسلام (ص" صلح کنیم و به او جزیه بدهیم؛ زیرا شما به خوبی می‎دانید که او پیامبر و رسول خداست و او همان است که در کتاب خودتان نام او را می‎یابید، پس خودتان و زنان و اولاد و اموال خود را در امان قرار دهید.

2 - این که زنان و اولاد خود را بکشید که نگران آن ها نباشید و با او بجنگید تا شاید خدا بین ما و او حکم کند.

ناوبری کتاب