استعدادهای علمی و عملی خود که دستگاه خلقت به او داده است بهتر و بیشتر بهره برداری نمود دارای حق اکتساب بیشتری در جامعه میشود. و گاهی ناشی از قراردادهای اجتماعی میباشد؛ نظیر آنچه بین مردم و حاکمیت ها یا در معاملات و روابط داد و ستدها وجود دارد و باعث پیدایش حقوقی میگردد؛ این دسته از حقوق علی الاصول تابع قراردادهای اجتماعی است.
2 - تزاحم حقوق؛ یکی دیگر از عرصه های عدل بشر عرصه تزاحم حقوق است. در حقوق گاه بین حق فرد و حق جامعه یا نظامی مشروع و منبعث از آراء اکثریت که حافظ مصالح جامعه است تزاحم به وجود میآید. سیره و شیوه عقلا و حکم عقل برای مراعات عدل در این گونه موارد اقتضا میکند که حق جمع بر حق فرد ترجیح داده شود. درحقیقت در موارد تزاحم باید گفت برای فرد در مقابل حق جمع، حقی باقی نمی ماند تا گفته شود چگونه محروم نمودن ذی حقی از حق خود عدالت میباشد. مانند محدود نمودن آزادی ورود و خروج از کشور و یا بهره برداری از اماکن عمومی همچون خیابان ها و نیز ساختن منزل و نظایر آن در آن ها؛ در این گونه موارد عقلای هر زمان برای تأمین حقوق جمع و نظام حافظ آن، قوانین و مقررات محدود کننده ای را تدوین میکنند که موجب محدود شدن حق فرد میگردد؛ و بر این اساس از ناحیه شرع نیز بسا قوانینی تشریع میگردد.
علاوه بر این، حقوق فردی نیز نباید به گونه ای تنظیم شود که حق یک فرد موجب سلب حق فرد دیگر شود؛ به عنوان مثال هرکس حق استفاده از ملک خویش را دارد به شرط آن که به ملک دیگری ضرر نرساند و... .
3 - عدالت در اخلاق و عمل؛ سومین عرصه عدالت عرصه اخلاق و عمل است. علمای اخلاق معمولا عدالت در دو عرصه فوق را به تعادل بین افراط و تفریط تعریف میکنند؛ یعنی شاخصه آن به دست آوردن قدرت و ملکه ای است که موجب مراعات حد وسط بین افراط و تفریط میباشد. به عنوان مثال در عرصه عمل خوردن غذا با این که مورد نیاز بشر است باید در حد وسط میان پرخوری و کم خوری واقع شود.