لکان ذلک خالصا لله سبحانه دون خلقه..."؛ "برای کسی حقی نیست جز آن که برای دیگری نیز علیه آن کس حقی میباشد، و بر علیه کسی حقی نمی باشد جز آن که بر له او نیز حقی خواهد بود؛ و تنها کسی که فقط بر له او حق ثابت است و کسی علیه او حقی ندارد همانا خداوند سبحان است"، ظاهرا به همین معنا اشاره دارد.
ولی عدل الهی در تشریع و قانون گذاری عبارت است از تطابق نظام تشریع با نظام تکوین. در نظام تکوین، هر موجودی در جای مناسب به حسب اقتضای سلسله علل خود قرار گرفته است که تغییر آن ممکن نیست؛ در این نظام هرگز تصادف و یا گزاف معنا ندارد. تشریع الهی نیز از روی گزاف و مخالف با نظام تکوین نمی باشد. تشریع الهی بدون توجه به حسن و قبح ذاتی اشیا و مصالح و مفاسد آن ها انجام نخواهد شد. عدل در تشریع به معنای مطابقت آن با مصالح و مفاسد ذکر شده میباشد. نادیده گرفتن این گونه مصالح و مفاسد در هر موردی - هرچند به حسب نوع - از طرف خداوند در مرحله تشریع، ظلم محسوب است.
این که عدلیه میگویند: نظام تشریع الهی مطابق با عدل است، به این معناست که عدل دارای حقیقتی ورای دستورات خداوند است و دستورات و احکام الهی براساس آن تشریع میشود. برخلاف اشاعره که چون حسن و قبح ذاتی را انکار میکنند، میگویند: عدل خداوند همان کار و فعل تکوینی و تشریعی خداوند میباشد.
و اما عدل بشری عرصه های مختلفی دارد:
1 - عرصه حقوق فردی و اجتماعی؛ در این عرصه "عدل" به معنای "اعطاء کل ذی حق حقه؛ هر صاحب حقی حقش ادا شود" و "وضع الشئ فی موضعه؛ هر چیزی به جای خود قرار داده شود" میباشد.
شاخصه عدالت در عرصه حقوق از نظر عدلیه براساس دو اصل میباشد: اول این که حسن و قبح ذاتی را قبول کنیم، یعنی معتقد به حقی ورای ارشادات شارع باشیم؛ و دوم این که بپذیریم عقل توانایی درک آن ها را دارد.