خواست انسان ها باشد، این مطلب باطلی است: (و لئن اتبعت اهوائهم من بعد ما جأک من العلم انک اذا لمن الظالمین) ؛سوره بقره (2)، آیه 145. "همانا [ای پیامبر] اگر پس از این که علم و آگاهی [به حق ] پیدا کردی پیرو و تابع هواهای آنان باشی از ظالمین خواهی بود".
و اگر مقصود این است که باید واقعیات خارجی را آن گونه که هستند شناخت و سپس حکم آن ها را براساس ضوابط و اصول مقرره به دست آورد، این مطلب درستی است. زیرا احکام دین متعلق و مرتبط است با حقایق و واقعیات خارجی و در صورت تغییر آن ها درحقیقت موضوع احکام عوض میشود؛ و با تغییر موضوع، حکم نیز قطعا باید عوض شود، زیرا موضوع به منزله علت حکم است.
فلسفه دوام احکام عبادی
(سؤال) فقها میگویند: ظاهر ادله احکام عبادی اسلام در دوام و استمرار آن ها است. در این صورت آیا دوام و بقای یک حکم، قاعده بشری نیست که قابل نقد باشد؟ بشر عصر قدیم نیز تا هزاران سال تصور میکرد که خورشید دور زمین میگردد و زمین مسطح است (فرضیه بطلمیوس). آیا اگر کپرنیک و کپلر و گالیله دوام و بقای فرضیه مذکور را دلیل صحت آن قرار میدادند هیچ گاه میتوانستند به کشف کروی بودن زمین و گردش آن به دور خورشید دست یابند؟ اگر نه، پس چرا چنین فرضیه مسأله داری ملاک ضروری بودن احکام اسلامی قرار میگیرد؟
جواب: اولا: هیچ فقیهی نگفته است دوام و بقای یک حکم دلیل صحت خود آن حکم است؛ زیرا واضح است که چنین استدلالی مستلزم دور باطل است. بلکه میگویند: ظاهر ادله احکام، دوام و بقای آن ها است.
ثانیا: قاعده بودن یک قاعده ملازم با بشری بودن آن قاعده یا دائمی بودن یا موقتی بودن آن نیست. ممکن است یک قاعده هم دائمی باشد و هم ساخته و پرداخت بشر نباشد، بلکه امری واقعی و نفس الامری باشد که عقل بشر آن را از متن نظام هستی