الف - برهان حکمت:
اگر زندگی این جهان را بدون وجود جهان دیگر در نظر بگیریم دیگر این زندگی پوچ و بی معنی خواهد بود، مثل این که حیات موجودی را در شکم مادرش قبل از تولد بدون زندگی این دنیا فرض کنیم بدین معنا که هر موجودی بلافاصله بعد از تولد نابود گردد، در این صورت زندگی آن موجود در شکم مادر دیگر مفهومی نخواهد داشت.
جهان آفرینش هم از نظر عظمت و هم از نظر نظم، بسیار وسیع و پرشکوه است؛ اسرار این جهان به قدری زیاد است که دانشمندان بزرگ اعتراف دارند که تمام معلومات بشر در برابر این اسرار مثل یک صفحه کوچک است از یک کتاب بسیار بزرگ. نظم و دقتی که در ساختمان کوچکترین واحد این جهان به کار رفته مانند نظم و دقتی است که در ساختمان عظیم ترین قسمتهای آن مشاهده میشود، و در این میان انسان کاملترین موجود و عالیترین محصولی است که ما میشناسیم، این انسان در عمر کوتاه خود سختی ها و ناراحتی های بزرگی را متحمل میگردد، پس از گذراندن دوران طفولیت با آن همه مشکلاتش دوران جوانی با طوفانهای شدید و کوبنده اش فرامی رسد، انسان جوان هنوز جای پای خود را محکم نکرده است که دوران پیری از راه میرسد، آیا هدف از این دستگاه بزرگ و عظیم این بوده که این موجود چند روزی در این جهان آمده و این دورانها را همراه با رنجهایش تحمل نموده با صرف مقداری غذا و پوشیدن تعدادی لباس نابود گشته و همه چیز پایان یابد؟ آیا در این صورت آفرینش انسان بیهوده نیست ؟ آیا هیچ عاقلی این همه تشکیلات عظیم را برای هدفی به این کوچکی تنظیم مینماید.
مطالعه این جهان باعظمت به تنهائی دلیل بر این است که این جهان مقدمه ای است برای عالمی گسترده تر، جاودانی و ابدی. و تنها وجود چنین جهان گسترده ای است که میتواند به زندگی ما معنی و مفهوم بخشد و آن را از پوچی در آورد. اینجاست که آنها که اصل معاد را قبول ندارند، اعتراف به پوچی این زندگی میکنند و گروهی از آنها اقدام به خودکشی و نجات از این زندگی بی معنا را مایه افتخار میشمرند؛