صفحه ۷۰

استاد: درست است که دوران شکوفائی عقل انسان معمولا حد و مرز خاصی دارد، ولی می‎دانیم همیشه در انسانها افراد استثنائی وجود داشته اند، چه مانعی دارد که خداوند این دوران را برای بعضی از بندگانش به خاطر مصالحی فشرده تر کند و در سالهای کمتری خلاصه نماید، همان گونه که برای سخن گفتن معمولا گذشتن یکی دو سال از تولد نوزاد لازم است، در حالی که حضرت مسیح (ع) در همان روزهای نخستین تولدش زبان به سخن گشود و به مردمی که اطرافش گرد آمده بودند گفت: "من بنده خدایم، خدا به من کتاب داده و مرا پیامبر خود قرار داده است، و مرا وجودی بابرکت قرار داده در هر کجا باشم، و مرا به نماز و زکات تا وقتی که زنده ام سفارش کرده است."سوره مریم (19): آیات 30 و 31. و حال آن که طبق روال عادی هیچ نوزادی در ساعات یا روزهای اولین تولد سخن نمی گوید، سخن گفتن نیاز به رشد کافی مغز و سپس ورزیدگی عضله های زبان و حنجره و هماهنگی دستگاههای مختلف بدن با یکدیگر دارد، ولی هیچ دلیل علمی که بگوید محال است کودک سخن بگوید نداریم، این کار تنها یک امر خارق العاده است نه این که از نظر عقل محال باشد و نشدنی.

"علی بن اسباط" یکی از یاران امام محمدتقی (ع) در حدیثی بیان می‎دارد که: خدمت امام جواد(ع) رسیدم در حالی که امام در ایام طفولیت قرارداشت، من کاملا به قیافه و قامت ایشان خیره شدم تا وقتی به شهر خویش بر می‎گردم خوب بتوانم قیافه و قامت حضرت را برای یاران خود توضیح دهم، درست درهمین هنگام که در چنین فکری بودم آن حضرت نشست (گوئی تمام فکر مرا خوانده بود) سپس رو به سوی من کرد و گفت: ای علی بن اسباط! خداوند کاری را که در مسأله امامت کرده همانند کاری است که در نبوت انجام داده است، گاه می‎فرماید: "ما به حضرت یحیی در کودکی نبوت و عقل و درایت دادیم" سوره مریم (19): آیه 12. و گاه درباره انسانها می‎فرماید: "وقتی که انسان به حد بلوغ کامل عقل و چهل سالگی رسید" سوره احقاف (46): آیه 15. بنابراین ممکن است خداوند حکمت را به انسانی در کودکی بدهد، چنانکه آن را به برخی افراد در چهل سالگی می‎دهد.

ناوبری کتاب