روا میدارد، و یا این است که میداند این کارش ناپسند و زشت است ولی میبیند به چیزی محتاج است که دردست دیگران است و او آن چیز را ندارد و لذا برای رسیدن به آن نسبت به دیگران ظلم و ستم میکند و به زور آن را از آنها میگیرد، و یا این که نیازی به اموالی که در دست دیگران است ندارد ولی برای انتقام گیری از آنها یا به خاطر هوسرانی در حق آنها ظلم مینماید. هر ستمکاری یکی از این انگیزه ها را برای انجام کار ظالمانه خود در نظر دارد، اما پروردگار جهان ظلم نمی نماید چون که اولا جهل و نادانی در او راه ندارد و به تمام خوبی ها و زشتی ها آگاه است، و ثانیا او موجودی است بی نیاز و مجبور نیست برای به دست آوردن چیزی در حق صاحب آن ظلم کند، و بالاخره او نیازمند انتقام گیری نیست و کار لغو و بیهوده و بدون حکمت هم انجام نمی دهد تا این که بخواهد دچار بی عدالتی گردد.
دلیل دوم: عقل هر فردی درک میکند که ظلم عمل ناپسندی است، پیامبران و برگزیدگان خدا هم مردم را از ستمکاری نهی کرده اند. خود خدا هم انسانها را از ظلم بازداشته است، در قرآن آیات فراوانی یافت میشود به این مضمون که: "خدا ظالمان را دوست ندارد" سوره آل عمران (3): آیه 57. یا "ما برای ستمکاران عذاب دردناکی آماده و مهیا ساخته ایم" سوره فرقان (25): آیه 37. حال چگونه میشود خدا مرتکب عملی شود که خود از آن نهی نموده و همه خردمندان آن را ناشایست میدانند.
منافات نداشتن تفاوتهای موجود با عدالت خداوند
رضا: این که عده ای از مردم فقیر هستند و به نان شبشان محتاج و عده ای دیگر ثروتمند، و نیز عده ای سالم هستند و عده ای بیمار، عده ای دارای حافظه و هوش سرشار هستند و عده ای کودن و نادان، عده ای زشت هستند و عده ای دیگر زیبا، و دسته ای از مردم سفیدپوست و دسته دیگر سیاه پوست، آیا این تبعیضات با عدالت خداوند منافات ندارد؟