صفحه ۴۴

روا می‎دارد، و یا این است که می‎داند این کارش ناپسند و زشت است ولی می‎بیند به چیزی محتاج است که دردست دیگران است و او آن چیز را ندارد و لذا برای رسیدن به آن نسبت به دیگران ظلم و ستم می‎کند و به زور آن را از آنها می‎گیرد، و یا این که نیازی به اموالی که در دست دیگران است ندارد ولی برای انتقام گیری از آنها یا به خاطر هوسرانی در حق آنها ظلم می‎نماید. هر ستمکاری یکی از این انگیزه ها را برای انجام کار ظالمانه خود در نظر دارد، اما پروردگار جهان ظلم نمی نماید چون که اولا جهل و نادانی در او راه ندارد و به تمام خوبی ها و زشتی ها آگاه است، و ثانیا او موجودی است بی نیاز و مجبور نیست برای به دست آوردن چیزی در حق صاحب آن ظلم کند، و بالاخره او نیازمند انتقام گیری نیست و کار لغو و بیهوده و بدون حکمت هم انجام نمی دهد تا این که بخواهد دچار بی عدالتی گردد.

دلیل دوم: عقل هر فردی درک می‎کند که ظلم عمل ناپسندی است، پیامبران و برگزیدگان خدا هم مردم را از ستمکاری نهی کرده اند. خود خدا هم انسانها را از ظلم بازداشته است، در قرآن آیات فراوانی یافت می‎شود به این مضمون که: "خدا ظالمان را دوست ندارد" سوره آل عمران (3): آیه 57. یا "ما برای ستمکاران عذاب دردناکی آماده و مهیا ساخته ایم" سوره فرقان (25): آیه 37. حال چگونه می‎شود خدا مرتکب عملی شود که خود از آن نهی نموده و همه خردمندان آن را ناشایست می‎دانند.

منافات نداشتن تفاوتهای موجود با عدالت خداوند

رضا: این که عده ای از مردم فقیر هستند و به نان شبشان محتاج و عده ای دیگر ثروتمند، و نیز عده ای سالم هستند و عده ای بیمار، عده ای دارای حافظه و هوش سرشار هستند و عده ای کودن و نادان، عده ای زشت هستند و عده ای دیگر زیبا، و دسته ای از مردم سفیدپوست و دسته دیگر سیاه پوست، آیا این تبعیضات با عدالت خداوند منافات ندارد؟

ناوبری کتاب