صفحه ۲۵۹

بماند و به مسافرت نرود، در اولین سفر خود باید نمازهایش را شکسته و در سفرهای بعدی نماز را تمام بخواند.

س: مسافری که از شهر دیگری به سوی وطن خود در حرکت است تا چه فاصله ای از وطن خود می‎تواند نماز را شکسته بخواند؟

ج: تا زمانی که به حد ترخص وطن خود نرسیده است باید نماز را شکسته بخواند ولی وقتی به حد ترخص رسید گرچه داخل شهر خود نشود باید نماز را تمام بخواند.

س: آیا زادگاه انسان وطن او به حساب می‎آید؟

ج: اگر انسان در زادگاه خود سکونت و اقامت ندارد بلکه در شهر دیگری اقامت گزیده است به طوری که در عمل از محل تولد خود دوری گزیده است زادگاه او دیگر حکم وطن را نخواهد داشت.

س: جایی غیر از وطن که انسان آن را فعلا برای محل زندگی خود انتخاب کرده است در چه صورتی حکم وطن پیدا خواهد کرد؟

ج: اگر وارد شهری غیر از وطن خود شده و قصد دارد برای همیشه در آنجا بماند و یا قصد دارد بعد از چندین سال از آنجا برود ولی مدت ماندن او در آنجا طولانی است و آن مکان به عنوان اقامتگاه او حساب می‎شود به طوری که وقتی به آن محل وارد می‎شود در حقیقت به خانه و زندگی خود وارد می‎شود و مردم او را در آنجا مسافر حساب نمی کنند آنجا هم حکم وطن را برای وی دارد.

س: کسی که نیمی از سال را در یک شهر و نیمی دیگر از آن را در شهر دیگر زندگی می‎کند، کدامیک از این دو شهر وطن او به حساب می‎آیند؟

ج: هر دو شهر وطن او به حساب می‎آید.

س: مسافری که قصد کرده است ده روز در شهری بماند اگر بعد از گذشتن ده روز بخواهد بیشتر از این مقدار در آن شهر بماند آیا باید دوباره قصد ماندن ده روز نماید؟

ج: لازم نیست و تا وقتی که در آن شهر ماندگار است نمازش تمام و روزه ها را هم باید بگیرد.

س: در چه جاهایی مسافر با این که قصد ماندن ده روز را نکرده است می‎تواند نماز را تمام بخواند؟

ناوبری کتاب