علی: اگر همه افراد بخواهند عمر خویش را به مطالعه و تحقیق در زمینه اصول اعتقادات بگذرانند امور جامعه فلج میشود، دیگر کسی به کار دیگری نمی رسد، پس اگر این افراد بخواهند اصول اعتقادیشان تقلیدی نباشد بلکه همراه با تحقیق باشد چه کار باید بکنند؟
استاد: منظور ما این نبود که همه باید دانشمند کلامی یا فیلسوف شوند، بلکه ما گفتیم ایمان ما نباید جنبه شعاری داشته باشد که به واسطه بوجودآمدن کوچکترین اشکال و شبهه ای نسبت به یکی از مسائل عقیدتی دست از همه چیز شسته و تسلیم اشکال گیرندگان بشویم، و این کار برای هر فردی میسر است، ممکن است انسان از یک حادثه ساده که در محیط اطرافش اتفاق میافتد بتواند دلیلی بر حقانیت اعتقادش پیدا کند. داستان پیرزن فرتوتی که در حال ریسندگی با چرخ دستی کوچک خود بود بیانگر این مطلب است، وقتی شخصی به او گفت: ای پیرزن تو چگونه خدایت را شناخته ای و پی به وجود وی برده ای، بلافاصله دست از چرخ نخ ریسی خود برداشت و به دنبال آن چرخ از حرکت بازایستاد، پیرزن فرتوت به سخن آمد و گفت: چرخ دستی به این کوچکی و ساده محتاج به دستان من پیرزن است تا بتواند حرکت کند، چگونه این جهان باعظمت به آفریدگاری توانا نیاز ندارد؟