کافی نیست و باید با امر به معروف و نهی ازمنکر در مقابل کجی ها ایستادگی کند و از گسترش ظلم و فساد در جامعه جلوگیری نماید. اینها جزو وظایف دینی و همگانی است. ابوذر میخواهد وظیفه دینی خود را عمل کند، و میترسد که اگر نهی از منکر نکند دینش آسیب ببیند. البته ابوذر واقعا از خدا میترسد نه از آنها، ولی به لحاظ این که سکوت و اعتراض او در مقابل عثمان و دار و دسته اش میباشد و مربوط به آنها میشود، حضرت در اینجا این طور تعبیر میکنند: "و خفتهم علی دینک": و از آنان بر دین خود میترسی. در حقیقت تعبیر "خفتهم" یک تعبیر مجازی است.
وظیفه ابوذر در آن شرایط
"فاترک فی أیدیهم ما خافوک علیه، و اهرب بما خفتهم علیه"
( پس آنچه را که از تو بر آن ترسیدند در دست آنان واگذار، و با آنچه که بر آن ترسیدی فرار کن.)
عثمان و مروان و معاویه و دار و دسته آنها از تو بر دنیای خود وحشت دارند، اکنون که زور تو به آنان نمی رسد دیگر وظیفه ای نداری؛ "فاترک فی أیدیهم ما خافوک علیه": پس رها کن در دست آنان آنچه را که از تو بر آن میترسند. بگذار دنیا مال آنان باشد تا روز قیامت خودشان جوابش را بدهند و دچار عذاب شوند. "و اهرب بما خفتهم علیه": و با دین خود که میترسیدی آنان بربایند فرار کن. به این معنا که دینت را برای خود حفظ کن و از شر آنان بگریز.
نیاز حاکمیت و بی نیازی ابوذر
"فما أحوجهم الی ما منعتهم، و ما أغناک عما منعوک !"
( پس چه نیازمندند آنها به آنچه که آنان را منع کردی، و چه بی نیازی تو از آنچه آنان تو را منع کردند !)