امیرالمؤمنین (ع) در آخرین لحظاتی که میخواهد از ابوذر جدا شود تا او به ربذه محل تبعید خود برود، خطاب به او میفرماید: "یا أباذر ! انک غضبت لله": ای اباذر ! غضب و خشم تو به خاطر خدا بود؛ "فارج من غضبت له": پس امیدوار باش به کسی که برای او غضب کردی.
در این عبارت نکته ای هست و آن این که حضرت فرمود: امید به کسی داشته باش که به خاطر او غضب کرده ای؛ یعنی وقتی تو برای خدا غضب کردی و نهی از منکر نمودی، دور از انصاف است که خداوند رعایت حال تو را نکند و به تو توجه نفرماید. بنابراین به همان خدایی که برای او بر اهل معصیت خشم گرفتی امیدوار باش. خدا فشارها و بی مهری های مردم و دشمنان را جبران میکند. مسلما خداوند همه مصائب و محرومیت هایی را که دوستانش در راه او به آنها دچار میشوند در دنیا یا در آخرت جبران میفرماید.
ترس ابوذر و ترس حکومت
"ان القوم خافوک علی دنیاهم و خفتهم علی دینک"
( همانا این قوم از تو بر دنیای خود ترسیدند و تو بر دین خود از آنان ترسیدی.)
عثمان و مروان و دار و دسته آنان از ابوذر و اعتراضات او بر دنیایشان میترسیدند؛ آنها خوف این را داشتند که بر اثر این انتقادها، مردم بیدار شوند و دنیای آنها لطمه ببیند. حضرت میفرماید: این قوم یعنی عثمانی ها بر دنیای خودشان از تو ترسیدند. ابوذر ابزاری جز زبان اعتراض نداشت، و آنان از سخن او ناراحت میشدند. در صورتی که ابوذر از دین خود میترسید و امر به معروف و نهی از منکر مینمود. البته این که ابوذر از دین خود میترسید به این معنا نیست که آنها مثلا به او میگفتند نماز نخوان یا روزه نگیر، بلکه ابوذر معتقد بود اگر کسی فقط به فکر حفظ خود باشد