در صورتی که اجتهاد مورد نظر فقهای شیعه و نیز اجتهادی که در این روایت ذکر شده و مورد تأیید پیامبراکرم (ص) قرار گرفته است از این سنخ نیست. اجتهادی که ما قبول داریم یک امر طبیعی است که در همه امور رواج دارد، و آن تطبیق مصادیق و جزئیات بر کلیات میباشد. به این معنا که یک کلیاتی از طریق شرع به ما رسیده است و ما آن کلیات را بر مصادیق و جزئیات تطبیق میکنیم. به عنوان مثال "لا تنقض الیقین ابدا بالشک"با توجه به این که حضرت علی (ع) از صحابه و یاران رسول الله (ص) یاد میکند و در آن زمان پیروی از روش اهل بیت: مرسوم و معروف نبوده است، این معنا به نظر بعید میباشد. را در نظر بگیرید که دلیل استصحاب به شمار میآید. این یک مطلب کلی است که از طریق شرع به ما رسیده و ما از طریق اجتهاد آن را بر مصادیق تطبیق میکنیم. همین لزوم و وجوب تطبیق کلیات بر مصادیق را نیز از پیش خود نمی گوییم، بلکه آن را از طریق اهل بیت (ع) و روایات آنها گرفته ایم. از حضرت رضا(ع) نقل شده است که فرمود: "علینا القأ الاصول و علیکم التفرع"ر.ک : البدرالزاهر فی صلاة الجمعة والمسافر، ص 10. "بر ما اهل بیت (ع) لازم است تا اصول را بگوییم و القاء کنیم و بر شماست که تفریع کنید و نتیجه بگیرید."
خلاصه ما دو نوع اجتهاد داریم:
الف - اجتهادی است که عامه دارند؛ و مدرک آنها هم برای جواز و صحت آن پاسخ معاذ بن جبل است که گفت: "اجتهد رأیی".وسائل الشیعة، ج 1، ص 175، کتاب الطهارة، أبواب نواقض الوضوء، باب 1، حدیث 1؛ تهذیب الاحکام، ج 1، ص 8، حدیث 11.
البته طبق تفسیری که اهل سنت از این جمله دارند؛ و در اخبار و روایات ما اجتهاد به این معنا و روش مورد نکوهش قرار گرفته است، همان طور که قیاس هم مورد مذمت واقع شده است.وسائل الشیعة، ج 18، ص 41، کتاب القضاء، أبواب صفات القاضی، باب 6، حدیث 52؛ بحارالانوار، ج 2، ص 245. در بحارالانوار به نقل از السرائر چنین آمده است: "علینا القاء الاصول الیکم و علیکم التفرع".