ندارند به خاطر این که در مرتبه ذات هنوز موجودات وجود عینی خود را پیدا ننموده اند، و اما امتیاز مفهومی ندارند به خاطر این که در مرتبه ذات حق تعالی مفهوم و علم حصولی راه ندارد و ذات حق تعالی همان طور که وجود صرف و غیر متناهی است، علم صرف و غیر متناهی است، قدرت صرف و غیر متناهی است، حیات و اراده صرف و غیر متناهی است. و اساسا همان گونه که کرارا گفته شد وجود صرف غیر متناهی ثانی بردار نیست، بلکه فرض وجود دومی در قبال او محال است، پس او ذاتی است که همه اش علم و عالم و معلوم است، چیزی جز او نیست، او وحدت مطلق است و هر کثرتی غیر او از جلوه ها و تعینات وی میباشد.
دیدگاه فلاسفه مشاء درباره علم خدا، و نقد آن
البته فلاسفه مشاء بنابر آنچه از ظاهر کلامشان به دست میآید خیال کرده اند علم خداوند به شکل صورتهای ارتسام یافته در ذهن ما میباشد. و علم خداوند نسبت به موجودات، قبل از هستی یافتن آنها، مانند نقشه ذهنی از یک ساختمان است که یک بنا ابتدا در ذهن خود ترسیم کرده و بعد آن را به صورت ساختمان خارجی درآورده است.
این تصوری که مشایین از علم خداوند داشته اند صحیح به نظر نمی رسد؛ زیرا لازمه چنین نظری که علم حق تعالی به اشیاء را به صور مرتسمه علمی اشیاء نزد حق تعالی میداند این است که علم حق تعالی به واسطه اموری زائد بر ذاتش باشد و او به حسب متن و مرتبه ذات، علم به اشیاء را که خود نوعی کمال است فاقد باشد. علاوه بر این لازمه چنین نظری این است که موجود مجرد دارای علم حصولی مفهومی باشد، و چنین امری نیز محال است.