بنابراین این نوع از علم خداوند که عین موجودات خارجی است و طبعا متأخر از ذات حق تعالی میباشد، با آن قاعده فلسفی در مورد "لزوم هم کفو بودن متضایفان" منافات ندارد و اشکالی پیش نمی آید؛ زیرا عالم بودن به این گونه علم که علم فعلی و عین فعل و مخلوقات خداوند است با معلوم که همان فعل و مخلوقات او میباشد هم کفو بوده و بین آنها تقدم و تأخری نیست، گرچه معلوم و علم به این معنی از ذات حق تعالی متأخرند.
ب - علم ذاتی: خداوند غیر از علم فعلی به موجودات جهان که عین آنها میباشد،
یک علم ذاتی هم دارد که این علم مقدم بر موجودات جهان است. به این معنا که چون خداوند عالم و قادر است و این صفات هم عین ذات او میباشد، موجودات دیگر از هستی و علم و قدرت او سرچشمه گرفته و موجود شده اند. بنابراین موجودات جهان متأخر از ذات خدا و علم و قدرت ذاتی خداوند میباشند.
خلاصه علم و قدرت خداوند دو نوع است: یکی عین موجودات میباشد که متأخر از ذات اوست، و آن علم و قدرت نسبت به معلوم و مقدور خود متضایف هستند. و نوع دوم علم و قدرت ذاتی است که در مرتبه ذات و مقدم بر موجودات و معلومات و مقدورات فعلی خداوند میباشد. و این جمله حضرت علی (ع) که در نهج البلاغه آمده و میفرماید: "عالم اذ لا معلوم و..." درباره علم و قدرت ذاتی خداوند میباشد. به تعبیر روشن تر موجودات خارجی و عینی که از یکدیگر و از ذات حق تعالی ممتاز هستند، معلوم و مقدور فعلی خداوند هستند؛ ولی خداوند در مرتبه قبل از آن، یک علم و قدرت ذاتی دارد که عین ذات حق تعالی میباشد و معلوم و مقدور به این علم و قدرت در مرتبه ذات حق تعالی مستهلک بوده و از خود هیچ خودیتی نداشته و در این مرتبه معلومات و مقدورات نه تنها امتیاز عینی و خارجی از یکدیگر و از ذات حق تعالی ندارند بلکه آنها امتیاز مفهومی هم ندارند؛ اما امتیاز عینی