و نفس ما به آنها محیط نیست، صورتی از اینها در نفس ما موجود میشود. مثلا عکس موجودات به وسیله نور به نقطه زرد سلسله اعصاب منتقل میشود و از آنجا به مغز منعکس میشود و بعد در نفس یک صورتی مطابق موجود خارجی منعکس میگردد، حال معلوم بالذات ما آن صورتی است که در ذهنمان است، و این موجودات خارجی را میگوییم معلوم بالعرض. برای این که به وسیله آن صورتی که در نفس است ما علم به این موجودات داریم. اما علم خدا این طور نیست، چون این موجودات مخلوق خداست و عین حضور نزد اوست، پس این موجودات علم و معلوم بالذات خدا هم هستند، منتها علم فعلی او میباشند و متأخر از مرتبه وجود و ذات خداوند هستند.
برای تقریب به ذهن، شما صورتهای ذهنی خود را در نظر بگیرید؛ این صورتها مخلوق و معلول نفس شماست و طبعا متأخر از نفس و متأخر از وجود شما میباشد. بنابراین صورتهای ذهنی شما هم مخلوق و معلول نفس شماست و هم علم و معلوم آن میباشد. زیرا این صورتها در پیش نفس شما حضور دارد. نسبت موجودات به خداوند نیز همین گونه است. به این معنا که همه موجودات جهان مخلوق و معلول خداوند و در عین حال علم و معلوم او میباشند. حاجی سبزواری نیز در مورد نسبت موجودات به خداوند میفرماید: "صفحات الاعیان عندالله کصفحات الاذهان عندنا"شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید، ج 9، ص 151. "برگهای کتاب جهان خارج در نزد خداوند، مانند برگهای کتاب ذهن ما در نزد ما میباشد." پس موجودات عالم هم مخلوق خدا و هم معلوم او میباشند، و معلومها عین موجودات میباشند. به تعبیر دیگر علم خداوند و وجود مخلوقات در مرتبه فعل خداوند متحد هستند و هر دو نیز متأخر از ذات حق تعالی میباشند. پس این موجودات عین حضور نزد حق تعالی و علم فعلی او هستند.