البته اینجا یک سؤال مطرح میشود که: وقتی معلوم خارجی تحقق نیافته است چگونه خداوند نسبت به آن علم دارد؟ در پاسخ میگویند: همان علم خداوند نسبت به ذاتش، علم به همه نظام وجود نیز هست. چرا؟ برای این که همه نظام وجود که جلوه حق است در ذات حق پیچیده شده و به نحو اجمال در آن وجود دارد. در حقیقت موجودات همگی تراوش ذات حق است. از کوزه همان برون تراود که در اوست.
خلاصه همه نظام وجود در ذات حق به نحو وحدت منطوی و پیچیده شده است و ملاک علم ذاتی خداوند نسبت به نظام وجود همین است.
در مورد قادر و پرورش دهنده بودن خداوند نیز همین مطلب صادق است. به همین جهت حضرت میفرماید: "عالم اذ لا معلوم، و رب اذ لا مربوب، و قادر اذ لا مقدور" یعنی: خداوند عالم به موجودات بود در حالی که آن معلومات هنوز تحقق خارجی نیافته و به وجود نیامده بودند؛ خداوند در مرتبه ذات، رب است در حالی که مربوب متأخر از ذات میباشد؛ و قادر است در صورتی که هنوز مقدوری در خارج محقق نشده است.
پرسش و پاسخی در این باره
اشکال دیگری که در اینجا مطرح کرده اند این است که در اصطلاح فلسفه میگویند: عالم و معلوم، قادر و مقدور، و رب و مربوب از باب اضافه میباشند؛ و دو امر متضایف از جهت قوه و فعل، هم کفو و هماهنگ هستند. "الامران المتضایفان متکافئان قوة و فعلا". بنابراین اگر خداوند عالم بالفعل باشد، باید معلوم او هم بالفعل باشد؛ و همچنین قادر بالفعل، باید مقدور او هم بالفعل باشد. بنابراین چگونه میشود که خداوند عالم و قادر و رب بالفعل باشد ولی در مقابل، مقدور و معلوم و مربوب خارجی محقق نشده باشد.