اهریمن بشوید و بگویید بدها را اهریمن خلق کرده است.
پس ذات باری تعالی که فرض ثانی هم برای او امکان ندارد، هم حقیقت هستی است و هم حقیقت علم و قدرت و سایر صفات کمالیه. و با این که علم و دیگر صفات عین ذاتش است، صدق عالم و قادر و حکیم و دیگر صفات مشتق بر او اشکالی ندارد.
عینیت ذات خداوند با صفات کمالیه
مقدمه چهارم: امامیه معتقدند صفات حقیقیه کمالیه عین ذات حق تعالی میباشند و بنابراین اطلاق آنها بر خداوند صحیح میباشد. در مقابل، اشاعره گفتند که ما نمی توانیم صفات را عین ذات بدانیم و آنها را زائد بر ذات میدانیم. نتیجه این دیدگاه، قائل شدن به قدمای ثمانیه است. به این معنا که خدا و هفت یا هشت صفت حقیقی او قدیم هستند. این عقیده سر از شرک درمی آورد. برای این که وقتی مسیحیان قائل به "أب و ابن و روح القدس" یا اقانیم ثلاثه شدند ما آنها را مشرک میدانیم، در حالی که قائل شدن به یک ذات قدیم و هفت صفت قدیم اشکال بیشتری دارد و میتوان روی این حساب اشاعره را مشرکتر دانست.
معتزله وقتی اشکال مهم و بسیار روشن عقیده اشاعره را دریافتند و از طرف دیگر نتوانستند معنای عینیت ذات با صفات را درک کنند، قائل شدند که خداوند علم و قدرت و سایر صفات کمالیه را ندارد ولی ذاتش نایب صفات میباشد و کار آنها را انجام میدهد.
اما ما گفتیم هر دو عقیده غلط است. خدا واقعا عالم است اما علم او عین ذات او میباشد. هیچ منافاتی ندارد که صفت عالم بر ذات اطلاق شود و در عین حال علم عین ذات باشد، زیرا در مشتق لازم نیست که ذات از صفات جدا باشد. و اساسا وقتی که بنا شد ذات باری تعالی یک حقیقت غیرمتناهی باشد و در نظام وجود فرض دوم در