در حقیقت دارای ده قدرت جداگانه هستید، و کسی که قدرت بر انجام پنج مقدور دارد در حقیقت دارای پنج قدرت جداگانه میباشد.
بنابراین در مورد خداوند که او را وجود واحد نامتناهی دانستیم و گفتیم در مورد نامتناهی ثانی و دوم امکان فرض ندارد، اشکالات زیادی پیدا میشود. برای این که بر اساس نظر اشاعره، ذات خداوند و هر کدام از صفات او حقایق جدا از هم میشوند و بنابراین حق تعالی محدود میشود و چون محدود شد دارای ماهیت میگردد و وحدت او هم وحدت عددی میشود یعنی در مقابل او امکان فرض وجود دیگری هست و این دیگر خدا نیست.
نکته قابل توجه این است که: وقتی مسیحی ها قائل به سه اقنوم شده و "أب و ابن و روح القدس" درست کردند و آنها را قدیم دانستند،سوره اسراء (17)، آیه 44. شما اشاعره هم آنها را مشرک دانستید. پس چگونه خود شما به قدمای هشت گانه یا نه گانه معتقد شدید و خود را مشرک نمی دانید؟ در صورتی که قرآن کریم در مورد مسیحیان و اعتقادشان نسبت به "أب و أبن و روح القدس" میفرماید: (و لا تقولوا ثلثة انتهوا خیرا لکم ) مثنوی معنوی، دفتر سوم. "و مگویید: سه گانه است؛ بس کنید، این برایتان بهتر است." بنابراین وقتی که مسیحیان با اعتقاد به سه اقنوم و یا سه قدیم ذاتی مشرک باشند شما مشرکتر از آنها میباشید. تازه طبق بیان ابن أبی الحدید علم میشود علم ها، قدرت میشود قدرتها، و هکذا در بقیه صفات خداوند؛ و در این صورت از قدمای نه گانه هم تجاوز خواهد کرد.
3 - دیدگاه معتزله
متکلمین معتزله وقتی نتوانستند دیدگاه امامیه را تصدیق کنند و از طرف دیگر