2 - دیدگاه اشاعره
اشاعره چون در مشتق قائل هستند که باید صفات زائد بر ذات باشد، نتوانستند عینیت ذات با صفات را بپذیرند و گفته اند که صفات خداوند زائد بر ذات او میباشد. بنابراین یک ذات برای خداوند قائل شدند که قدیم است و هشت صفت کمالیه برای او که آنها هم قدیم میباشند. پس در حقیقت قائل به "قدمای ثمانیه" یا "قدمای تسعه" شدند. اگر تنها صفات را به حساب آوریم قدمای ثمانیه میشوند و با لحاظ خداوند قدمای تسعه میشوند.
منشاء سخن اشاعره - که این عقیده باطل را بیان کردند - این است که آنان صفات خداوند را با صفات موجودات و صفات انسانها مقایسه کردند و چون دیدند در انسانها ذات و صفت دو چیز است و صفت زائد بر ذات میباشد، پنداشتند که صفات خداوند نیز زائد بر ذات او میباشد.
عقیده اشاعره نتایج و پیامدهای باطل زیادی دارد. از جمله باید قائل شد به جای یک خدای قدیم، هشت یا نه قدیم داریم. افزون بر آن ابن أبی الحدید معتزلی اشکال دیگری را مطرح کرده سوره قمر (54)، آیه 50. و میگوید: وقتی مثلا علم خداوند زائد بر ذات او شد، نمی توان همه علم ها و معلومات را یک چیز به حساب آورد؛ بلکه باید بگوییم هر علمی مربوط به یک معلوم است و بنابراین ما علوم و معلومات متعدد و جدا جدا داریم. در نتیجه هر موجودی را که خواستیم معلوم خدا بدانیم باید علم جداگانه ای فرض کنیم، و یک سلسله علوم جدا و متعدد از هم پیدا میکنیم که هر کدام از ذات خداوند جدا و قدیم هستند. در مورد قدرت نیز همین مطلب پیش میآید. به این معنا که هر قدرتی با مقدور خود هماهنگ است؛ در نتیجه اگر شما قدرت بر ده کار دارید