خداست. این مرتبه وجودی غیرمتناهی است؛ برای این که اگر متناهی باشد مرکب میشود از هستی و حد خاص، مثل هستی ما که مرکب است از هستی و حد خاص؛ یعنی همان ماهیت. اما هستی خدا که حد ندارد غیرمتناهی است. در مقابل این مرتبه از وجود، تصور وجود دیگری امکان ندارد. و اساسا در مقابل هر غیرمتناهی ثانی و دوم از سنخ آن غیر قابل فرض است. زیرا که اگر مثلا تصور کردیم یک خط غیرمتناهی است، معنایش این است که نه اول دارد و نه آخر، و طبعا در طول آن خط خط دیگری نمی توان فرض نمود. البته اگر خط متناهی و مثلا دو متر باشد، میتوان خط دیگری در طول آن هم فرض کرد.
ب - مرتبه وجود منبسط
حقیقت هستی غیرمتناهی که گفتیم یک مرتبه از وجود است و همان خداست، دارای جلوه هم میباشد. از این جلوه تعبیر به وجود منبسط هم شده است. یعنی وجودی که بر عقل اول و آسمان و زمین و همه موجودات گسترده شده است. این جلوه یا حقیقت منبسط، یک مرتبه از وجود است؛ و چون خود حق تعالی واحد است جلوه او نیز واحد میباشد؛ زیرا "الواحد لایصدر عنه الا الواحد": "واحد حقیقی تنها مصدر و علت یک امر است." این است که خداوند میفرماید: (و ما أمرنا الا واحدة کلمح بالبصر) در شرح منظومه، ص 10 غرر فی اصالة الوجود، مرحوم سبزواری دیدگاه دوم و سوم را ذکر میکند و در حاشیه به دیدگاه اول با تعبیر "ممن عاصرناه، من الذین لم یعتبروا القواعد الحکمیة" اشاره میکند و در حاشیه هیدجی اسم شیخ احمد احسائی آمده است. "فرمان ما نیست مگر یکی، همچون چشم برهم زدنی." گفتنی است: وجود منبسط که فیض عام حق تعالی است مانند خود حق تعالی غیرمتناهی است، منتها حق تعالی وجود غیرمتناهی اصلی و فیض او وجود غیرمتناهی ظلی است و عدم تناهی آن پرتو عدم تناهی وجود حق تعالی است.