این دو حقیقت و اصالت دارند و کدام یک اعتباری و غیر اصیل میباشند. مفهوم عدم که اساسا در این بررسی جایگاهی ندارد؛ برای این که بدیهی است که نیستی چیزی نیست که حقیقت و اصالت داشته باشد یا این که کسی توهم اصالت آن را بکند.
بنابراین دو مفهوم وجود و ماهیت است که مورد چنین بررسی قرار میگیرد که کدام اصیل و دارای حقیقت میباشند. در اینجا سه دیدگاه وجود دارد:
1 - برخی افراد مانند شیخ احمد احسائی گفته اند که وجود و ماهیت هر دو اصیل اند و واقعیت دارند. لازمه چنین دیدگاهی این است که هر یک از ما دو واقعیت داشته باشیم: یکی این که انسان هستیم و دیگر این که وجود داریم. (انسانیت و هستی). این دیدگاه را نوعا نپذیرفته اند؛ برای این که هر یک از ما واقعا و به حسب وجدان یک چیز و یک حقیقت هستیم و این طور نیست که دو حقیقت ممتاز از یکدیگر باشیم.
2 - و برخی دیگر مانند شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی، آن طور که ظاهر سخنان اوست اصالة الماهیتی بوده اند. به این معنا که معتقد بوده اند آنچه منشاء اثر و دارای واقعیت است انسانیت انسان و یا اسب بودن اسب است نه وجود آنها. این دیدگاه نیز طرفداران چندانی ندارد و درست نیست.
3 - بعد از صدرالمتألهین (ره) اکثر فلاسفه اسلامی به پیروی از او پذیرفته اند که وجود اصالت و حقیقت دارد. مرحوم حاجی سبزواری میگوید: "ان الوجود عندنا أصیل"سوره قیامت (75)، آیات 22 و 23. "وجود نزد ما اصالت دارد." مقصود این است که وقتی میگوییم: انسان موجود است، در حقیقت خبر از یک هستی خاص میدهیم که اگر آن را از انسان بگیریم دیگر چیزی برای انسان نمی ماند. به عنوان مثال بچه که گریه میکند و