نیست و لذا ماهیت ندارد و در نتیجه جنس و فصل که اجزای عقلی هستند ندارد. "احد است" یعنی "لا ثانی له" و در عالم وجود برای او دومی قابل فرض نیست، و این همان معنای یکتایی و واحد و یکی بودن او به غیر یک و وحدت عددی است؛ و به اصطلاح وحدت او وحدت اطلاقی است نه وحدت عددی، زیرا وحدت و یک عددی، آن واحد و یکی است که در باب اعداد است و در مقابل آن دوم، سوم و... قابل فرض است، و وجود غیرمتناهی این چنین نیست. حقیقت هستی غیرمتناهی یک چیز بیشتر نیست و دومی برای آن فرض ندارد. و این که به موجودات دیگر شئ میگوییم به نظر مسامحه است؛ وگرنه با دقت عقلی باید گفت که شئ فقط خداست و دیگر موجودات فئ و سایه و پرتو و جلوه او میباشند. همان طور که در روایتی آمده است که شخصی گفت: "الله اکبر" یعنی: "الله أکبر من کل شئ": "الله اکبر یعنی خداوند از همه چیز بزرگتر است." بعد امام (ع) فرمود: "آیا شیئی غیر خدا هست که بگوییم: الله أکبر من کل شئ؟"سوره ذاریات (51)، آیات 20 و 21.
به تعبیر دیگر مثال موجودات دیگر نسبت به خداوند مانند معنای حرفی نسبت به معنای اسمی است. معنای اسمی مستقل است، ولی معنای حرفی عین ارتباط به غیر میباشد. موجودات غیر حق تعالی هیچ کدام خودیتی ندارند بلکه عین ارتباط با خدا میباشند. هر معلولی نسبت به علت خود همین گونه است، یعنی عین ارتباط با علت خود است. وقتی که چیزی مانند معلول عین ارتباط به دیگری بود، در این صورت اگر ارتباطش با آن امر دیگر قطع شود هیچ چیزی برایش باقی نخواهد ماند.
پس خلاصه این که خداوند "أحد" است یعنی یکتا و یگانه است. خداوند "واحد" نیز میباشد و "واحد" هم به معنای یکی بودن و دو نبودن است. البته گاهی "أحد" به