میآید. "استلام حجر" یعنی سنگ را قبول کردن و پذیرفتن و مورد احترام قرار دادن یا در بغل گرفتن. وقتی انسان سنگی را به عنوان تبرک پذیرفت و برای آن احترام قائل بود قهرا آن را میبوسد و بر آن دست میکشد.
پس "استلام مشاعر" یعنی دریافتن و پذیرش قوای ادراکی. و بنابر فرمایش حضرت علی (ع) در اینجا: مشاعر پذیرای خداوند نیست. به این معنا که انسان نمی تواند با چشم خود، خدا را مشاهده کند و یا با گوش خود، او را بشنود و یا حتی با عقل خود، احاطه علمی نسبت به او پیدا کند. برای این که مشاعر انسان در حقیقت یک رشته ابزارهای ادراکی محدودند و هم خود آنها و طبعا ادراکات آنها و هم چیزهایی که با آنها ادراک میشود همگی محدودند، در حالی که خداوند متعال وجودی نامحدود است؛ و طبیعی و بدیهی است که نامحدود با محدود ادراک نمی شود.
در اینجا باید توجه داشت که مشاعر اعم از مشاعر حسی و عقلی است. مشاعر حسی و ظاهری همان حواس پنجگانه است که هیچ کدام قادر به درک خدا نیستند. مشاعر باطنی مانند قوای: واهمه، حس مشترک، خیال و حتی قوه عاقله نیز نمی تواند احاطه به ذات باری تعالی پیدا کند. برای این که عقل هم تنها کلیات محدود را درک میکند و نمی تواند احاطه به ذات خداوند نامتناهی داشته باشد؛ زیرا خداوند محیط به همه چیز است و یکی از آن چیزها که خداوند نسبت به آن محیط است عقل میباشد. بنابراین عقل محاط نمی تواند احاطه به خدا که محیط مطلق است داشته باشد. البته ما به وسیله عقل خود میتوانیم به طور اجمال او را بشناسیم؛ ولی خداشناسی ما از راه عقل به همین اندازه است که این عالم وابسته به یک موجودی است که عین قدرت و سایر صفات کمالی میباشد.
خلاصه حضرت میفرماید: مشاعر ما خدا را در نمی یابد و پذیرای آن نیست. برای این که خداوند فوق مشاعر ما و فوق عقل ما میباشد.