صفحه ۵۷۲

می‎آید. "استلام حجر" یعنی سنگ را قبول کردن و پذیرفتن و مورد احترام قرار دادن یا در بغل گرفتن. وقتی انسان سنگی را به عنوان تبرک پذیرفت و برای آن احترام قائل بود قهرا آن را می‎بوسد و بر آن دست می‎کشد.

پس "استلام مشاعر" یعنی دریافتن و پذیرش قوای ادراکی. و بنابر فرمایش حضرت علی (ع) در اینجا: مشاعر پذیرای خداوند نیست. به این معنا که انسان نمی تواند با چشم خود، خدا را مشاهده کند و یا با گوش خود، او را بشنود و یا حتی با عقل خود، احاطه علمی نسبت به او پیدا کند. برای این که مشاعر انسان در حقیقت یک رشته ابزارهای ادراکی محدودند و هم خود آنها و طبعا ادراکات آنها و هم چیزهایی که با آنها ادراک می‎شود همگی محدودند، در حالی که خداوند متعال وجودی نامحدود است؛ و طبیعی و بدیهی است که نامحدود با محدود ادراک نمی شود.

در اینجا باید توجه داشت که مشاعر اعم از مشاعر حسی و عقلی است. مشاعر حسی و ظاهری همان حواس پنجگانه است که هیچ کدام قادر به درک خدا نیستند. مشاعر باطنی مانند قوای: واهمه، حس مشترک، خیال و حتی قوه عاقله نیز نمی تواند احاطه به ذات باری تعالی پیدا کند. برای این که عقل هم تنها کلیات محدود را درک می‎کند و نمی تواند احاطه به ذات خداوند نامتناهی داشته باشد؛ زیرا خداوند محیط به همه چیز است و یکی از آن چیزها که خداوند نسبت به آن محیط است عقل می‎باشد. بنابراین عقل محاط نمی تواند احاطه به خدا که محیط مطلق است داشته باشد. البته ما به وسیله عقل خود می‎توانیم به طور اجمال او را بشناسیم؛ ولی خداشناسی ما از راه عقل به همین اندازه است که این عالم وابسته به یک موجودی است که عین قدرت و سایر صفات کمالی می‎باشد.

خلاصه حضرت می‎فرماید: مشاعر ما خدا را در نمی یابد و پذیرای آن نیست. برای این که خداوند فوق مشاعر ما و فوق عقل ما می‎باشد.

ناوبری کتاب