صفحه ۵۶۸

حق تعالی است. مانند صورتهای ذهنی که موجوداتی هستند وابسته به نفس ما، و نفس ما نسبت به صورتهای ذهنی خود یک وجود اصل و مستقل است که صور ذهنی پرتو و جلوه و ترشحات وابسته به آن می‎باشد. و تا وقتی که توجه نفس ما معطوف به این صورتها می‎باشد، آنها نیز در عالم ذهن ما به وجود و هستی خود ادامه می‎دهند؛ ولی همین که نفس توجه خود را نسبت به آنها قطع کرد، آنها دیگر نیستند و به لحاظی معدوم می‎شوند. نظام عالم نیز نسبت به حق تعالی مانند صور ذهنی ما نسبت به نفس ما می‎باشد.

خلاصه در روش حکمت متعالیه برای اثبات وجود خداوند، ما ماهیات و بحث آن را کنار می‎گذاریم و سراغ حقایق وجودی می‎رویم و در اینجا مشاهده می‎کنیم که وجود و حقیقت آن دارای مراتب است. یک مرتبه اش به گونه ای است که حقیقت ذاتش وجود مستقل و دارای ضرورت ازلی است؛ و مراتب دیگرش جلوه ها و پرتوهای آن ذات مستقل می‎باشند. به این مراتب بعدی وابسته و غیر مستقل از وجود، امکان فقری گفته می‎شود.

بنابراین غیر از خداوند، همه جهان و همه هستی عین امکان و فقر و نیاز و وابستگی هستند و از خود هیچ ندارند.

مرحوم حاجی سبزواری در اول مباحث الهیات شعری دارد که اشاره به همین امکان است؛ می‎گوید:

اذا الوجود کان واجبا فهو____و مع الامکان قد استلزمه مثنوی معنوی، دفتر سوم.

وجود اگر واجب باشد پس مقصود و مطلوب ما حاصل شده که واجب الوجود هست؛ و اگر وجود ممکن باشد پس مستلزم یک وجود واجب است که جلوه او و وابسته به او باشد. منظور حکیم سبزواری (ره) از این امکان، امکان ماهوی نیست بلکه امکان فقری است.

ناوبری کتاب