حق تعالی است. مانند صورتهای ذهنی که موجوداتی هستند وابسته به نفس ما، و نفس ما نسبت به صورتهای ذهنی خود یک وجود اصل و مستقل است که صور ذهنی پرتو و جلوه و ترشحات وابسته به آن میباشد. و تا وقتی که توجه نفس ما معطوف به این صورتها میباشد، آنها نیز در عالم ذهن ما به وجود و هستی خود ادامه میدهند؛ ولی همین که نفس توجه خود را نسبت به آنها قطع کرد، آنها دیگر نیستند و به لحاظی معدوم میشوند. نظام عالم نیز نسبت به حق تعالی مانند صور ذهنی ما نسبت به نفس ما میباشد.
خلاصه در روش حکمت متعالیه برای اثبات وجود خداوند، ما ماهیات و بحث آن را کنار میگذاریم و سراغ حقایق وجودی میرویم و در اینجا مشاهده میکنیم که وجود و حقیقت آن دارای مراتب است. یک مرتبه اش به گونه ای است که حقیقت ذاتش وجود مستقل و دارای ضرورت ازلی است؛ و مراتب دیگرش جلوه ها و پرتوهای آن ذات مستقل میباشند. به این مراتب بعدی وابسته و غیر مستقل از وجود، امکان فقری گفته میشود.
بنابراین غیر از خداوند، همه جهان و همه هستی عین امکان و فقر و نیاز و وابستگی هستند و از خود هیچ ندارند.
مرحوم حاجی سبزواری در اول مباحث الهیات شعری دارد که اشاره به همین امکان است؛ میگوید:
وجود اگر واجب باشد پس مقصود و مطلوب ما حاصل شده که واجب الوجود هست؛ و اگر وجود ممکن باشد پس مستلزم یک وجود واجب است که جلوه او و وابسته به او باشد. منظور حکیم سبزواری (ره) از این امکان، امکان ماهوی نیست بلکه امکان فقری است.