خلاصه با توجه به این اشکالی که به روش متکلمین وارد است، فلاسفه از راه دیگری غیر از راه حدوث زمانی که همان راه امکان برای اثبات خداوند است وارد شده اند و از این راه استدلال کرده اند؛ که این راه هم در حقیقت به دو طریق است که عبارتند از: طریق امکان ماهوی و طریق امکان فقری.
الف - امکان ماهوی
امکان را گاه نسبت به ماهیت مطرح میکنند که در این صورت معنایش این میشود که هر ماهیتی ممکن الوجود و العدم است. خود ماهیت هم حد وجود است. بنابراین خداوند به لحاظ این که حد ندارد ماهیت هم ندارد. بر این اساس انسان، سنگ، درخت و حتی عقل اول و دیگر اشیاء محدود و دارای ماهیت اند و همه ممکن الوجود هستند. اینها همه موجوداتی هستند که به لحاظ ماهیت، وجود و عدم برای آنها مساوی است. بنابراین اگر بخواهند وجود پیدا کنند، احتیاج به امر دیگری که همان علت است دارند و دیگری است که باید آنها را از این مرحله تساوی بیرون بیاورد و به عالم وجود وارد نماید.
خلاصه اگر برای اثبات واجب الوجود و خداوند از راه امکان ماهوی پیش آمدیم، دیگر نیازی به مسأله حدوث زمانی نداریم و میگوییم: همه اشیاء جهان غیر از خداوند ممکن هستند و هر ممکنی اگر بخواهد وجود پیدا کند نیاز به علتی دارد که موجب ترجیح وجود او بر عدمش بشود. و اگر آن علت نیز خود ممکن باشد باز احتیاج به علت دیگری پیدا میکند، و بالاخره باید به علتی برسد که وجود برای او ضرورت ازلی داشته باشد و آن همان خداوند است؛ و در غیر این صورت، رشته علت و معلولهای ممکنه به طور بی نهایت ادامه مییابد و همان تسلسل باطلی لازم میآید که در برهان متکلمین که مبتنی بر حدوث زمانی بود مطرح کردیم.