نکته ای که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد این است که شکر هم میتواند زبانی باشد و هم عملی؛ در صورتی که حمد و ستایش تنها با زبان است. بنابراین از این جهت نسبت بین آن دو (حمد و شکر) عموم و خصوص من وجه میباشد؛ برای این که شکر از این لحاظ که هم زبانی است و هم عملی، اعم از حمد میباشد؛ زیرا حمد تنها زبانی است و عملی نمی باشد. ولی از جهت دیگر نسبت این دو، عکس میشود. برای این که شکر تنها در برابر نعمت انجام میشود ولی حمد اعم از نعمت و غیر نعمت (نسبت به ما) میباشد. بنابراین از این زاویه حمد اعم میشود چون نعمت و غیر نعمت را شامل میگردد، و شکر که تنها برای نعمت است اخص به حساب میآید.
3 - واژه مدح
در تعریف مدح میگویند: ثنا بر جمیل اختیاری و غیر اختیاری. تعریف از یک کار زیبای اختیاری و یا یک کار زیبای غیر اختیاری مدح نامیده میشود. بنابراین نسبت بین حمد و مدح، عموم و خصوص مطلق است. زیرا مثلا نسبت به خورشید و خداوند هر دو میتوان مدح کرد ولی خورشید را نمی توان حمد و ستایش نمود و فقط خدا را میتوان ستایش کرد که کار و زیبایی اش اختیاری است. مدح از این لحاظ اعم از حمد و ستایش میباشد. البته برخی از محققین گفته اند: حمد هم زبانی است و هم فعلی، و حتی حمد ممکن است به حسب حال باشد که به آن حمد حالی میگویند. و ظاهر آیه شریفه: (ان من شئ الا یسبح بحمده ) ر.ک : منهاج البراعة، ج 9، ص 168؛ و شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید، ج 9، ص 146. مؤید نظر آنهاست؛ بنابر این نظر نسبت حمد با شکر متفاوت میگردد.مانند علی بن یقطین، ر.ک : تتمة المنتهی، ص 232 و 233.