صفحه ۵۵۵

نکته ای که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد این است که شکر هم می‎تواند زبانی باشد و هم عملی؛ در صورتی که حمد و ستایش تنها با زبان است. بنابراین از این جهت نسبت بین آن دو (حمد و شکر) عموم و خصوص من وجه می‎باشد؛ برای این که شکر از این لحاظ که هم زبانی است و هم عملی، اعم از حمد می‎باشد؛ زیرا حمد تنها زبانی است و عملی نمی باشد. ولی از جهت دیگر نسبت این دو، عکس می‎شود. برای این که شکر تنها در برابر نعمت انجام می‎شود ولی حمد اعم از نعمت و غیر نعمت (نسبت به ما) می‎باشد. بنابراین از این زاویه حمد اعم می‎شود چون نعمت و غیر نعمت را شامل می‎گردد، و شکر که تنها برای نعمت است اخص به حساب می‎آید.

3 - واژه مدح

در تعریف مدح می‎گویند: ثنا بر جمیل اختیاری و غیر اختیاری. تعریف از یک کار زیبای اختیاری و یا یک کار زیبای غیر اختیاری مدح نامیده می‎شود. بنابراین نسبت بین حمد و مدح، عموم و خصوص مطلق است. زیرا مثلا نسبت به خورشید و خداوند هر دو می‎توان مدح کرد ولی خورشید را نمی توان حمد و ستایش نمود و فقط خدا را می‎توان ستایش کرد که کار و زیبایی اش اختیاری است. مدح از این لحاظ اعم از حمد و ستایش می‎باشد. البته برخی از محققین گفته اند: حمد هم زبانی است و هم فعلی، و حتی حمد ممکن است به حسب حال باشد که به آن حمد حالی می‎گویند. و ظاهر آیه شریفه: (ان من شئ الا یسبح بحمده ) ر.ک : منهاج البراعة، ج 9، ص 168؛ و شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید، ج 9، ص 146. مؤید نظر آنهاست؛ بنابر این نظر نسبت حمد با شکر متفاوت می‎گردد.مانند علی بن یقطین، ر.ک : تتمة المنتهی، ص 232 و 233.

ناوبری کتاب