آن فتنه بر جامعه وارد میشود به قضای تلخ.
جهان طبیعت جهان اسباب و مسببات است؛ به این معنا که کارها و حوادثی که در آن اتفاق میافتد بر اساس علل و شرایط تکوینی است که اقتضای آن حادثه را داشته است. اگر باران میآید بر همین اساس است و اگر سیل و زلزله میآید و یا حادثه دیگری اتفاق میافتد هیچ کدام بدون علت و خارج از قضای الهی نیست. "أبی الله أن یجری الاشیاء الا بالاسباب".وفیات الاعیان، ج 1، ص 64؛ الکنی والالقاب، ج 1، ص 258. البته قضای الهی نسبت به ما انسانها دو نوع است: برخی از آنها شیرین و برخی نیز تلخ و ناگوار است. زلزله ای که در بم کرمان آمد و یا برخی حوادث ناگوار دیگر، از جمله قضاهای تلخ خداوند است. و از جمله قضاهای تلخ، فتنه ها میباشند که یکی از آنها فتنه ای است که حضرت درباره آن سخن میگویند. زیرا این که در حکومت بنی عباس نخبگان جامعه و افراد دیگر را بزنند و بکشند و زندان کنند، از جمله قضاهای تلخ الهی است.
8 - دوشیدن خون به جای شیر
"و تحلب عبیط الدماء"
( و خونهای تازه را میدوشد.)
"عبیط" به معنای تازه است؛ و "دماء" هم جمع "دم" به معنای خون میباشد.
حضرت در اینجا باز تشبیه به شتر کرده است. به این معنا که گاهی انسان از شتر شیر میدوشد و بهره میبرد ولی گاهی به جای شیر خون تازه میدوشد که هم برای خودش سود ندارد و هم شتر بیچاره را آزار میرساند. در شرایطی که مردم و نخبگان جامعه زندان میروند و کشته میشوند و مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، مانند این است که به جای شیر خون دوشیده میشود.