روح حضرت بسیار بالاتر از این است که با افراد معمولی مجاور و همسایه باشد؛ برای این که روح آن حضرت در مقامات بسیار عالی در گردش و سیر بوده که دیگران را امکان دسترسی به آن نبوده است؛ ولی بدن و جسم خاکی امام (ع) همانند دیگران در این عالم خاکی در رفت و آمد و گردش میباشد. حضرت میفرماید: "انما کنت جارا جاورکم بدنی أیاما": همانا من همسایه شما بودم و بدنم با شما مجاور بود "و ستعقبون منی جثة خلاء": و زود باشد که جثه و بدن خالی از روح مرا در پی خواهید داشت. به تعبیر دیگر در آینده و به زودی جثه و بدن خالی از روح مرا مشاهده خواهید کرد.
"ستعقبون" توسط شرح کنندگان نهج البلاغه معمولا مجهول خوانده شده است؛ ولی در شرح عبده آن را به صورت معلوم آورده است.
"ساکنة بعد حراک ، و صامتة بعد نطوق"
( در حالی که آرام است پس از حرکت و جنبش، و خاموش است پس از گفتار.)
"حراک" به معنای حرکت است. "ساکنة بعد حراک" یعنی: جثه مرا در حالی خواهید دید که در یک جا ساکن است بعد از آن که این جسم متحرک بوده است؛ "و صامتة بعد نطوق": و بدن و جثه من را ساکت و خاموش مشاهده خواهید کرد بعد از آن که در زمانی سخن میگفته است. البته سخن مال روح است و زبان وسیله آن است.
حضرت به این حقیقت اشاره میکند که جثه و بدن انسان پس از مرگ از حرکت باز میماند و زبان هم از گفتار خاموش میشود.
"لیعظکم هدوی و خفوت أطرافی و سکون أطرافی"
( برای این که سکون من و ساکن بودن چشمانم و آرامش اعضایم شما را پند دهد.)