صفحه ۴۳۳

می‎فرماید: "فلما نهضت بالا مر نکثت طائفة و مرقت اخری و قسط آخرون"مرحوم علامه امینی در الغدیر (ج 8) به صورت مفصل درباره بخشش های عثمان بحث کرده است و در صفحه 282 و 283 درباره دارائی های زبیر بن عوام و طلحه از کتابهای اهل سنت لیستی را ارائه می‎دهد. "پس چون به فرمانروایی قیام نمودم، جمعی پیمان شکستند و گروهی از زیر بار بیعتم خارج شدند و بعضی از اطاعت خدای تعالی بیرون رفتند."

در جای دیگری علی (ع) می‎فرماید: "أیها الناس ! ان أحق الناس بهذا الامر أقواهم علیه"مسند احمد، ج 6، ص 52، مسند عائشه. عایشه گفت: "من باید برگردم". "ای مردم ! همانا سزاوارترین مردم به امر خلافت، تواناترین آنها نسبت به آن می‎باشد."

در قرآن کریم نیز می‎فرماید: (و أمرهم شوری بینهم ) ر.ک : شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید، ج 6، ص 225؛ و منتهی الامال، ص 17. "و فرمانروایی آنها بر اساس مشورت با یکدیگر است."

منظور این است که "أمر" که همان "فرمان" می‎باشد در اصطلاح قرآن و روایات "امر حکومت" یعنی فرمانروایی است، نه این که مثلا هر وقت خواستیم کله پاچه بخوریم با هم مشورت کنیم که ازکجا آن را تهیه کنیم.

در هر صورت حضرت می‎فرماید: "کل واحد منهما یرجو الامر له": هر کدام از طلحه و زبیر امر حکومت را برای خود امیدوار است "و یعطفه علیه دون صاحبه": و به طرف خودش حکومت را سوق می‎دهد نه رفیقش.

در تاریخ آمده است از همان ابتدا که طلحه و زبیر وارد بصره شدند، در مورد تصدی امامت جماعت اختلاف پیدا کردند؛ برای این که در آن زمان هر کس امام جماعت می‎شد حاکم به حساب می‎آمد. به تعبیر دیگر تا حاکم حضور داشت دیگری برای اقامه نماز جماعت به امامت نمی ایستاد. طلحه می‎خواست خودش امام جماعت باشد و زبیر هم همین تصمیم را داشت. این بود که عایشه برای رفع اختلاف گفت: شما هر دو نفر پیرمرد هستید و امامت نماز جماعت

ناوبری کتاب