هست ؟" و به دنبال آن استدلال میکند که: (فاطر السماوات والارض ) همان. "خدایی که پدیدآورنده آسمانها و زمین است." این جمله در حقیقت علت همان مطلبی است که به صورت استفهام انکاری بیان شد و فرمود که در وجود خداوند تردیدی نیست. برای این که آسمان و زمین با همه دقایق و ریزه کاریها و استحکامی که دارد حکایت از وجود خالقی دارد که آن خالق دارای علم و قدرت و حکمت است.
"لیعلم العباد ربهم" یعنی: خدا پیغمبر را فرستاد تا به وسیله قرآن بندگان او را از بت پرستی و اطاعت شیطان بیرون براند تا آنها بدانند خدایی وجود دارد؛ "اذ جهلوه": زیرا جاهل بودند و اصلا خدا را منکر بودند.
نکته دیگری که در کلمات حضرت باید توضیح داده شود این است که فرمود: "لیعلم العباد"، و تعبیر به "لیعرف" نفرمود. علت به کار بردن تعبیر فوق این است که مرتبه علم پیش از مرتبه شناخت است. کسی که از ابتدا در وجود خدا شک و تردید دارد باید بداند که خدایی وجود دارد و پس از این که وجود او را فهمید و پذیرفت آنگاه نوبت اثبات صفات و دیگر ویژگی های او فرا میرسد. به عنوان مثال شما در ابتدا برای مخاطب خود وجود و هستی فردی به نام زید را ثابت میکنید و پس از آن خصوصیات او را توضیح میدهید تا مخاطب شما کاملا او را بشناسد. بنابراین فردی که در وجود خدا شک دارد، نمی تواند در مرحله اول خداشناس شود؛ بلکه ابتدا باید خدادان و پس از آن خداشناس شود.
"و لیقروا به بعد اذ جحدوه، و لیثبتوه بعد اذ أنکروه"
( و به او اعتراف کنند پس از آن که او را منکر بودند، و او را اثبات نمایند بعد از آن که باور نداشتند.)