در اینجا پاسخ حضرت به خلیفه دوم تمام میشود. ولی جالب است که در تاریخ نقل شده مسلمانان با این که بر ایرانی ها پیروز شدند و خداوند چنان قدرتی به آنان داده بود، ولی به اندازه ای در برخی جهات عقب بودند که حتی بعضی از آنان گردو را نمی دانستند چیست. به عنوان نمونه وقتی نهاوند را تسخیر کردند و دیدند که مقداری گردو روی هم جمع شده است، ابتدا فکر کردند این گردوها سنگ است و تعجب کردند که چرا ایرانی ها این سنگ ها را جمع کرده اند، تا این که گردوها را به عنوان بازی به یکدیگر پرتاب کردند و چند تا از آنها شکست. بعد یک نفر از مسلمانان گردوی شکسته ای را برداشت و در دهان خود گذاشت و دید چیز خوبی است. همانجا فریاد زد که: "نعم الغذأ، نعم الغذأ": "غذای خوبی است، غذای خوبی است."
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته