صفحه ۳۸۴

به خاطر اتحاد و یگانگی که در پرتو اسلام پیدا کرده اند و گرد هم جمع می‎باشند دارای عزت و قدرت بوده و پیروز می‎باشند.

"عزت" به معنای غالب بودن می‎آید. و این نکته را بارها تذکر داده ام که معمولا چون افراد و حکومت ها وقتی غلبه پیدا می‎کردند و پیروز می‎شدند زور می‎گفته اند و با مردم چماقی برخورد کرده اند، در قرآن برای این که ذهنیت فوق را در مورد خداوند نفی کند هر جا که صفت "عزیز" را برای خداوند ذکر فرموده معمولا صفت "حکیم" را هم به دنبالش آورده است. به این معنا که می‎خواهد بفهماند کار خداوند چماقی و با زور نیست بلکه همراه با حکمت است.

تأکید امام (ع) به ماندن عمر در مرکز

"فکن قطبا واستدر الرحی بالعرب"

( پس تو میخ وسط آسیا باش و سنگ آسیا را به وسیله عرب بگردان.)

میله یا چیز دیگری که وسط یک کره فرو می‎کنند و آن را می‎چرخانند "قطب" نامیده می‎شود. میله که از وسط کره می‎گذرد دو سر دارد که در حقیقت دو قطب می‎شود و همیشه ساکن و برقرار است و آن کره بر حول آن می‎چرخد. در سنگ آسیا هم قطب ساکن و برقرار است و سنگ با محور همواره در چرخش است. ستاره جدی را هم که قطب می‎گویند برای این است که برخلاف ستاره های دیگر که طلوع و غروب دارند این ستاره طلوع و غروب ندارد. البته ستاره جدی قطب نیست بلکه نزدیک به آن می‎باشد.

در هر صورت حضرت علی (ع) به عمر به عنوان خلیفه پیشنهاد می‎کند که تو باید مانند قطب در جای خود برقرار و ساکن باشی و به وسیله عرب سنگ آسیای جنگ را بچرخانی. در حقیقت حضرت از خلیفه می‎خواهد که شخصا در جنگ شرکت نکند،

ناوبری کتاب