این که ما در روایات هم داریم: "ان لله علی الناس حجتین"سوره زلزلة (99)، آیات 7 و 8. یعنی برای خدا دو حجت است که یکی عقل است، منتها چون عقل در همه جا کارگشا نیست، لازم بود خداوند انبیا را در حقیقت برای کمک به عقل بفرستد.
بعد فرمودند: خداوند به وسیله تکالیفی که معین میکند باطن مردم را ظاهر و نمایان ساخته و با امتحانهایی استعدادهای آنان را شکوفا و بارور نموده است. در ادامه این سؤال مطرح شد که مگر خداوند باطن اشخاص را نمی دانست که وسایل امتحان را در اختیار انسان گذاشت، در جواب حضرت فرمودند: نه این که خداوند باطن اشخاص را نمی دانست، بلکه بایستی این استعدادهای درونی بروز و ظهور کند تا در اثر گرفتاریها و آزمایشات باطن افراد ظاهر شود و استعدادها شکوفا گردد. مطلب ادامه پیدا کرد تا به اینجا رسید:
تفاوت مدعیان ستمکار و امامان راستین
"أین الذین زعموا أنهم الراسخون فی العلم دوننا؟"
( کجایند کسانی که گمان کرده اند که آنان راسخان در علم اند نه ما؟)
میتوان گفت که اینجا در حقیقت باب گله حضرت علی (ع) نسبت به بعضی از صحابه باز شده است. برای این که بعضی از صحابه خود را نسبت به فرائض و حلال و حرام داناتر از همه تصور میکردند. برخی دیگر میگفتند: ما در زمینه قرائت قرآن داناتر و اقرء از همه هستیم.
ابن أبی الحدید در این زمینه میگوید: "کنایة و اشارة الی قوم من الصحابة"سوره نساء (4)، آیه 10؛ و رجوع شود: البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 345، روایات ذیل آیه شریفه؛ و اصول کافی، ج 2، ص 333، باب الظلم، حدیث 15. یعنی حضرت در اینجا به بعضی از صحابه گوشه میزند. زیرا افرادی که خود را اعلم و اقرء و أقضی الناس میدانند به این نکته توجه نکرده اند که وقتی پیامبر(ص) درباره علی (ع)