یکدیگر شناخته و تشخیص داده نمی شدند. اما اکنون که حجت را تمام کرد و پیامبران و کتابهای آسمانی را فرستاد انسانهای خوب از بد مشخص میشوند. افرادی که اطاعت میکنند خوبی آنان آشکار میگردد؛ برای این که باطن خود را آشکار کردند و در آزمایش های الهی پیروز شدند. و در مقابل گروهی هم که معصیت کردند باطن خود را آشکار ساختند. پس به سبب دستورات پیامبران است که باطن افراد آشکار و ظاهر میگردد؛ و خوبان به دلیل پیروی از فرمانها و گفتار پیامبران معلوم میشوند، و افراد شرور و بد هم به خاطر عدم اطاعت از انبیا و معصیت خدا شناخته میشوند.
بنابراین خداوند از طریق بعثت و فرستادن پیامبران و بیان احکام و تکالیف الهی به گونه ای باطن افراد را کشف و آشکار نمود. در اینجا سؤال میشود که مگر خداوند مردم و یا باطن آنان را نمی شناخت که باید پیامبران مبعوث شوند و به این وسیله خوبها از بدها تشخیص داده شوند؟ در پاسخ باید گفت: خداوند پیش از این هم در مرتبه ذات خود به باطن افراد آگاه بود و احاطه علمی داشت ولی برای این که در مرحله فعل و آفرینش خداوند هم استعدادهای درونی افراد بروز و ظهور و فعلیت پیدا کند باید انبیا مبعوث شوند و در مخالفت ها و موافقت هایی که با آنان توسط اشخاص صورت میگیرد و آزمایش هایی که پیش میآید استعدادهای درونی انسانها نمایان گردد تا برای همه معلوم بشود این آدم خوبی است یا آن آدم بدی است.
"ان الله قد کشف الخلق کشفة": همانا خداوند به گونه ای (به وسیله فرستادن پیامبران) خلق را کشف کرد؛ یعنی بواطن اشخاص را ظاهر ساخت.
"لا أنه جهل ما أخفوه من مصون أسرارهم و مکنون ضمائرهم"
( نه این که خداوند نسبت به آنچه مردم از اسرار محفوظ و اندیشه های پنهان خود مخفی داشته اند بی اطلاع باشد.)
خداوند نسبت به آنچه اشخاص از اسرار پوشیده خودشان و باطن خود مخفی