وقتی که ما انسانها معصوم نیستیم، ممکن است گناهی را که دیگری انجام داده و ما به واسطه آن به غیبت و عیب جویی از او پرداخته ایم انجام نداده باشیم ولی گناهان بزرگتری را انجام داده باشیم. فرض کنیم به نظر خود چندان گناه بزرگی در گذشته نکرده ایم، ولی همین غیبتی که میکنیم و از زنا بدتر و شدیدتر است خود گناه بزرگتری نسبت به گناه برادرمان است.
لذا میفرماید: "فان لم یکن رکب ذلک الذنب بعینه": پس اگر او همان گناه را مرتکب نشده باشد "فقد عصی الله فیما سواه": معصیت خدا را کرده در غیر آن گناه "مما هو أعظم منه": از آنچه از این گناه بزرگتر است.
گناه بزرگ عیب جویی
"وأیم الله لئن لم یکن عصاه فی الکبیر و عصاه فی الصغیر لجرأته علی عیب الناس أکبر"
( و به خدا سوگند هر آینه اگر نافرمانی خدا را در امر بزرگ نکرده باشد و او را در امر کوچک معصیت کرده باشد، به تحقیق جرأت او بر عیب جویی مردم بزرگتر است.)
عیب جویی از مردم و غیبت آنان گناه بزرگی است که گاهی جبران ناپذیر است. برای این که غیبت - چنان که عرض کردم - گناهی است اجتماعی که معمولا نمی توان آن را جبران کرد. چون وقتی جامعه را نسبت به فردی بدبین ساختید و او را از چشم مردم ساقط کردید، دیگر چگونه میتوان آن را جبران نمود؟!
بنابراین حضرت میفرماید: "وأیم الله": قسم به خدا "لئن لم یکن عصاه فی الکبیر": اگر فرضا این غیبت کننده معصیت خدا را در گناه بزرگ نکرده باشد "و عصاه فی الصغیر": و معصیت کوچک انجام داده باشد، "لجرأته علی عیب الناس أکبر": این که جرأت کرده است مردم را عیب جویی کند خود بزرگترین گناه است.