وقتی انسان توجه داشته باشد که از اهل معصیت و گناه نبودن چه نعمت الهی بزرگی است و مشغول شکر و سپاس این نعمت الهی شود، دیگر از عیب جویی یا غیبت دیگران پرهیز میکند.
"فکیف بالغائب الذی غاب أخاه و عیره ببلواه"
( پس چگونه است نسبت به شخص غایبی که برادر خود را غیبت کرده و او را به واسطه آزمایش و گرفتاری اش سرزنش نموده است.)
این جمله به دو صورت نقل شده است:
1 - "فکیف بالعائب الذی عاب أخاه"؛ یعنی: پس چه رسد به فردی که خود دارای عیب است و عیب برادر خود را میگوید.
2 - "فکیف بالغائب الذی غاب اخاه"؛ یعنی: پس چه رسد به کسی که غایب است - حضور ندارد - و غیبت برادرش را میکند.
"و عیره ببلواه": و او را به آزمایشی که برایش پیش آمده - و او بر اثر این آزمایش الهی دچار معصیت و گناه شده است - عیب جویی میکند.
در هر صورت انسانها مانند یکدیگر نیستند و نباید دیگران را به خاطر زشتی ها و کارهای خلاف آنان سرزنش کرد. البته مسأله امر به معروف و نهی از منکر در جای خودش لازم است که آن غیر از عیب جویی و غیبت است.
"أما ذکر موضع سترالله علیه من ذنوبه مما هو أعظم من الذنب الذی غابه به !"
( آیا شخص غایب به یاد نمی آورد جایگاهی را که خداوند بر او گناهانش را پوشانده، از جمله گناهانی که آن گناه نسبت به گناهی که به وسیله آن برادرش را غیبت نموده بزرگتر است !)
معمولا سر تا پای ما انسانهای غیر معصوم پر از عیب و گناه است و خداوند همه آنها را پوشانده است. او ستارالعیوب است و انسانها هم باید مظهر اسماء و صفات