"فحص" به معنای تفحص و جستجو است. البته "فحص" به معنای "أسرع" هم میآید. بنابراین "فحص برایاته" یا به این معناست که مردم را با حرکت دادن پرچم هایش در اطراف کوفه تعقیب میکند، و یا این که با سرعت دادن به استقرار پرچم هایش در اطراف کوفه مردم را جستجو و تعقیب مینماید.
اگر "فحص" به معنای تفحص و جستجو باشد، "ناس" مفعول محذوف آن است؛ ولی اگر به معنای "أسرع" باشد، دیگر مفعول محذوف لازم ندارد.
"ضواحی" هم جمع "ضاحیة" به معنای اطراف میباشد. و "عطف الیها" به معنای توجه نمودن به چیزی است.
"عطف الضروس" مفعول مطلق نوعی است؛ یعنی مانند حمله کردن شتر مست و هار که به صاحب خود حمله میکند او هم سراغ مردم میآید و آنان را مورد حمله قرار میدهد.
قبل از این که عبدالملک مروان حکومت را به دست بگیرد، در همان زمان مروان، عبدالله بن زبیر در مدینه ادعای خلافت کرده بود. مصعب بن زبیر هم که برادر عبدالله بود در کوفه زندگی میکرد. و مروان و پس از وی عبدالملک مروان، به عنوان خلیفه تنها در شام و اطراف آن حکومت میکردند. با این که قاعدتا حکومت اسلامی آن زمان بسیار مهم بود، ولی تنها شام و اطراف آن برای خلیفه مانده بود و مدینه و مکه و کوفه هر کدام به نحوی در دست دیگران بود. به همین جهت عبدالملک مروان وقتی به حکومت رسید، حجاج را به مکه فرستاد. حجاج هم عبدالله بن زبیر را در مکه به قتل رساند و خانه خدا را به منجنیق بست و سنگ باران نمود. از طرف دیگر برای کشتن مصعب بن زبیر خود از شام به کوفه رفت و مصعب را در اطراف کوفه کشت و مردم با او بیعت کردند.بحارالانوار، ج 31، ص 551؛ منهاج البراعة، ج 8، ص 359.