"نازع" از ماده "نزع" به معنای کشیدن است.
حضرت میفرماید: "قبضت کفی": من دست خود را گرفتم و بستم "فبسطتموها": ولی شما آن را به زور باز کردید؛ "ونازعتکم یدی": و همچنین دستم را به عقب کشیدم و به راحتی آن را در اختیار شما نگذاردم "فجذبتموها": ولی شما آن را به طرف خود ربوده و کشیدید و بیعت کردید.
پیمان شکنی طلحه و زبیر، و نفرین حضرت بر آنان
"أللهم انهما قطعانی و ظلمانی و نکثا بیعتی و ألبا الناس علی"
( خدایا ! آن دو از من بریدند و به من ستم کردند و بیعت مرا شکستند و مردم را علیه من گرد آوردند.)
"ألب" و "ألب" از ماده "الب" به معنای جمع کردن است. البته به معنای "افساد" هم آمده است. اصل معنای آن همان جمع کردن و گردآوردن میباشد، اما چون معمولا جمع کردن علیه کسی برای شورش و فساد میباشد به این اعتبار آن را به معنای "افساد" هم گرفته اند.
نکته دیگر این که وقتی حضرت میفرماید: این دو نفر از من بریدند، ممکن است قطع رحم یا پیمان شکنی و نقض بیعت منظور باشد. برای این که اگر کسی از ابتدا بیعت نکند چندان مهم نیست ولی اگر بیعت کند و بعد آن را بشکند بسیار ناشایسته است.
در هر صورت معلوم میشود حضرت امیر(ع) از دست طلحه و زبیر خیلی ناراحت و اندوهگین هستند که میفرمایند: خدایا طلحه و زبیر پیوند خود را با من بریدند و به من ظلم و ستم نمودند و بیعت با من را شکستند و مردم را علیه من بسیج کرده و به شورش واداشتند.