علی أنفسکم": بیایید مرا کمک کنید بر خودتان؛ یعنی از آنچه من شما را برای آن جهت میخواهم تخلف نکنید و خود را در آن مسیر بیندازید و هدف مرا پیاده کنید.
"وایم الله لا نصفن المظلوم من ظالمه"
( به خدا سوگند ستمدیده را از ستمگرش انصاف میگیرم.)
"وایم الله" از کلمات قسم است که قرائت آن نیز متعدد و گوناگون است؛ مانند: "ایم الله"، "أم الله"، "أم الله" و... .
کلمه "لا نصفن" اگر به همین صورت ضمه داشته باشد از باب افعال و متعدی است؛ یعنی حق را با انصاف میگیرم. ولی اگر "لا نصفن" با فتحه باشد ثلاثی مجرد است. البته عبارت ما ضمه دارد ولی در نهج البلاغه فیض الاسلام با فتحه آمده است.
در هر صورت حضرت میفرماید: "وایم الله لا نصفن المظلوم من ظالمه" یعنی: سوگند به خدا برای مظلوم از ظالمش انصاف میگیرم. من خیرخواه مردم و مظلومین هستم و حق مظلوم را از ظالم - هر کس که باشد - میگیرم. به تعبیر دیگر حکومت من حکومت حق و عدل است و مطابق حق و عدل عمل میکنم.
"و لا قودن الظالم بخزامته حتی أورده منهل الحق و ان کان کارها"
( و ستمکار را با حلقه مهار در میکشم تا این که او را به آبشخور حق وارد سازم گرچه بی میل باشد.)
"منهل" به محلی از نهر گفته میشود که از آنجا آب برمی داشتند، و اصطلاحا آبشخور گفته میشود.
"خزامة" به حلقه ای گفته میشود که در بینی شتر است. شتر را برای این که چموشی نکند و در کنترل صاحبش باشد و نتواند فرار کند، حلقه ای در بینی آن فرو میکردند و بعد افسار شتر را به آن حلقه میبستند تا بتوانند به خوبی بر شتر تسلط