رسیده است که گوینده ای از شما میگوید که: به خدا قسم اگر عمر میمرد من با فلان شخص بیعت میکردم، پس سست نشود کسی که بگوید بیعت ابوبکر هم کاری بدون فکر و تأمل بود و تمام شد. هان ! و همانا بیعت با ابوبکر چنین بود ولی خداوند شر آن را نگه داشت. [ و ما از این مسأله گرفتاری پیدا نکردیم ]."
درباره این قسمت از سخنان خلیفه دوم چند نکته وجود دارد که لازم است بیان شود:
نکته اول: واقعا بیعت با ابوبکر یک کار حساب شده ای نبود که به نفع مسلمانان باشد، و اساسا نمی توان نام آن را بیعت گذاشت. برای این که پس از رحلت پیامبراکرم (ص) و قبل از غسل و دفن آن حضرت و درحالی که جنازه آن بزرگوار روی زمین بود، چند نفر از انصار به گرد یکدیگر جمع شدند و گفتند که میخواهیم با سعدبن عباده به عنوان خلیفه بیعت کنیم. عمر و ابوبکر از این قضیه باخبر شدند و چند نفر را جمع کردند و با ابوبکر از روی چشم و هم چشمی بیعت کردند. در تاریخ مینویسند کسانی که ابتدا با ابوبکر بیعت کردند بیش از چند نفر نبودند، و پس از این که از سقیفه بیرون آمدند شروع کردند مردم را با تطمیع و تهدید و ارعاب به بیعت با ابوبکر وادار نمایند.شرح نهج البلاغه، ج 8، ص 301 تا 303.
نکته دوم: اهل سنت معمولا ما شیعیان را متهم میکنند که معتقد به تحریف قرآن هستیم؛ در صورتی که ما قرآن را تحریف شده نمی دانیم و این یک اتهام است؛ ولی خودشان روایاتی دارند که تحریف قرآن را اثبات میکند؛ از جمله همین روایتی که در صحیح بخاری نقل شده و عمر جملاتی را در سخنرانی خود بیان میکند و مدعی میشود که جزء قرآن بوده است و اکنون در قرآن وجود ندارد.