وجود دارد که آیا واقعا از بنی ثقیف هستند یا خود را به نحوی به بنی ثقیف چسبانده اند؛ و انتسابشان به آن طایفه جعلی و عوضی است. به همین جهت حضرت میفرماید: "والشجرة التی لا أصل لها و لا فرع ! أنت تکفینی ؟!": و ای پسر درختی که ریشه و شاخه ای برایش نیست، یعنی ای پسر کسی که اصل و فرعی ندارد، تو چگونه میخواهی مرا کفایت کنی و مثلا دست مرا از سر عثمان برداری ؟!
"والله ما أعز الله من أنت ناصره"
( پس به خداوند سوگند کسی را که تو یاور اویی خدا غالب و پیروز نکرده است.)
به لحاظ این که مغیره میخواست عثمان را حمایت و یاری کند و گفت: "أنا أکفیکه": من تو را در برابر علی کفایت میکنم، حضرت به او میگوید: "والله ما أعز الله من أنت ناصره": به خدا قسم خدا غالب و پیروز نکرده است کسی را که تو یاور او هستی. اساسا چون تو آدم منافق و ناپاکی هستی، هر کسی را که بخواهی یاری و کمک کنی نتیجه عکس خواهد داد و خداوند او را پیروز نمی کند.
البته شاید بتوان این جمله را نفرین و انشائیه دانست؛ یعنی خداوند کسی را که تو کمک کار و یاورش باشی نیرومند و پیروز نگرداند. ولی به لحاظ این که با قسم شروع میشود جمله خبریه است.
"و لا قام من أنت منهضه"
( و نه کسی که تو برخیزاننده اویی برپا ایستاده است.)
"قام" و "أقام" هر دو نقل شده است. اگر "قام" باشد معنا چنین میشود: کسی را که تو بخواهی بلند و یا کمک کنی هیچ گاه روی پای خود نخواهد ایستاد. و اگر "أقام" باشد چون ضمیر آن به "الله" بازمی گردد معنا این طور میشود: خدا به پا نخواهد داشت و قدرت نخواهد داد کسی را که تو بخواهی کمک و بلند