علاقه به زندگی و ترس از مرگ
"واعلموا أن لیس من شئ الا و یکاد صاحبه أن یشبع منه و یمله الا الحیاة ، فانه لا یجد له فی الموت راحة"
( و بدانید همانا هیچ چیزی نیست مگر این که نزدیک است صاحب آن از آن سیر و خسته شود جز زندگی، پس صاحب زندگی در مرگ برای خود آسایش نمی یابد.)
انسان معمولا در دنیا هر چه را که نداشته باشد با تلاش و کوشش میخواهد به دست بیاورد؛ ولی وقتی به دست آورد پس از مدتی از آن سیر و خسته میشود. اگر باغ و مزرعه داشته باشد، وقتی اواخر عمرش شد و توانش از دست رفت دیگر حوصله باغ و مزرعه رفتن هم ندارد.
"أن لیس من شئ الا و یکاد صاحبه أن یشبع منه": هیچ چیز نیست مگر این که نزدیک است صاحب آن چیز از آن سیر بشود "و یمله": و خسته بشود "الا الحیاة": مگر اصل زندگی که مردم از آن خسته نمی شوند. نعمت های دیگر دنیا هم همین گونه اند، مگر اصل زندگی و حیات که کسی از آن سیر نمی شود و هیچ کس در شرایط عادی نمی خواهد بمیرد. البته ممکن است فشارهای روانی و شرایط غیر عادی عده ای را به طرف خودکشی و مرگ سوق دهد، ولی انسان در شرایط عادی از زندگی خود سیر و خسته نمی شود. "فانه لا یجد له فی الموت راحة": برای این که صاحب حیات و زندگی برای خود در مرگ راحتی نمی یابد.
در اینجا باید توجه داشته باشیم که حضرت بیشتر افراد معمولی را میفرماید؛ وگرنه اولیای خدا از مرگ هراس ندارند و گاهی واقعا مرگ را هم طلب میکنند و مرگ را راحت خود میدانند؛ مانند اصحاب امام حسین (ع) که نسبت به شهادت خود در روز عاشورا شوق زیادی داشتند و این شوق و علاقه خود را ابراز میکردند و حتی برای شهادت از یکدیگر سبقت میگرفتند؛ چون یقین داشتند که پس از شهادت به