رابطه دین و سیاست
مطلب سوم این که در اسلام نمی توان دین را از سیاست جدا دانست. اخیرا برخی از افراد مخصوصا افراد روشنفکر میگویند دین از سیاست یا از حکومت جداست. باید معنای این حرف روشن شود. آیا میتوان گفت که اسلام منحصر به مسائل اعتقادی، قلبی، عبادی و شخصی است ؟ معنای جدایی دین از سیاست یا از حکومت این است که دین درباره حاکمیت و شرایط آن ساکت بوده و هیچ نظری در مورد این که چه کسی و با چه شرایطی حاکم باشد ندارد. در صورتی که قرآن کریم صریحا میفرماید: (و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا) سوره یس (36)، آیه 40. "و هیچ گاه خداوند برای کافران راه تسلطی بر مؤمنین قرار نداده است." طبق این آیه شریفه کافر هیچ گاه نمی تواند حاکم مسلمین شود. همچنین آیاتی که نخست در مورد شرایط حاکم بیان کردیم، میفهماند که اسلام و قرآن کریم نسبت به این مسائل نظر دارد و نمی توان گفت که سیاست در اسلام از دین جداست.
البته این که ما از دست حاکمان جامعه اسلامی ناراحت و ناراضی هستیم و عملکرد آنان را قبول نداریم و میگوییم بد عمل کرده اند، دلیل نمی شود که بگوییم دین اسلام از سیاست جداست. برای این که اسلام عبادات، اقتصادیات، اجتماعیات و جزائیات را همه با هم دارد و در سیاست هم اظهار نظر کرده و حداقل شرایطی را برای حاکم مشخص کرده است.
به هر حال این که گاهی دین حکومتی میشود و به تعبیر دیگر حکومت، دین را ابزار کار خودش قرار میدهد، یک مطلبی است که باید با آن مبارزه کرد؛ ولی این نباید باعث شود که ما بگوییم اساسا دین از سیاست جداست و اسلام نسبت به حاکمیت