صفحه ۹۰

جدیدی که بر بدنش روییده است به حرکت خود ادامه می‎دهد، و کسی که متوجه نباشد ابتدا که پوست مار را می‎بیند تصور می‎کند ماری پیدا کرده است؛ در صورتی که پس از بررسی مشاهده می‎کند این پوست تو خالی است و ماری داخل آن نیست.

مردن ما نیز مانند پوست انداختن مار می‎باشد؛ که روح بدن طبیعی خود را رها کرده و تنها با بدن مثالی باقی می‎ماند؛ همان طور که خواب دیدن ها و خوشی ها و لذت ها و یا گرفتاری ها و شکنجه های در خواب نیز با بدن مثالی تحقق می‎یابد.

بدن میت و تلقین و سؤال در قبر

سؤال نکیر و منکر در قبر هم از بدن است ولی از بدن مثالی می‎باشد نه بدن طبیعی؛ که آن شخص گفته بود ما در دهان مرده آرد ریختیم که ببینیم آیا واقعا نکیر و منکر از او سؤال می‎کنند و او پاسخ می‎دهد یا نه ! و بعد گفته بود که آردها از دهان مرده بیرون نریخته و دهانش باز نشده بود، پس سؤال و جوابی در کار نیست. غافل از این که همه سؤال ها و جواب ها و یا خوشی ها و ناخوشی های در قبر مربوط به بدن مثالی است، بدنی که مانند بدن طبیعی دارای دست و پا و چشم و گوش و سایر اعضاء و جوارح است.

در اینجا باز سؤال می‎شود که پس چرا ما تلقین را به بدن طبیعی می‎خوانیم ؟ در پاسخ باید گفت: برای این که بدن برزخی، باطن بدن طبیعی و مادی است ولی ما آن را نمی بینیم. زیرا مجرد است و محسوس مادی نیست تا ما بتوانیم با این حواس ظاهری و مادی خود آن را ادراک کنیم. اما مجرد برزخی است یعنی همان گونه که گفته شد ماده و جرم ندارد ولی طول و عرض و عمق و دست و گوش و چشم و پا و... دارد.

ناوبری کتاب