صفحه ۸۷

"یردد طرفه بالنظر فی وجوههم، یری حرکات ألسنتهم، و لا یسمع رجع کلامهم"

( چشم خود را با نگاه کردن در چهره های آنان می‎گرداند، حرکات زبانشان را می‎بیند، ولی رد و بدل شدن سخنانشان را نمی شنود.)

"رجع" به معنای بازگشت است، و به لحاظ این که کلام و سخن معمولا طرفینی است و در بین دو طرف رد و بدل می‎گردد تعبیر به "رجع" شده است.

حضرت با این فرمایش خود بخش دیگری از حالات انسان را در حال مرگ مجسم کرده و می‎فرماید: چشم خود را می‎گرداند با نگاه کردن در چهره های اهل خود که اطرافش گرد آمده اند؛ حرکات زبانهای آنان را می‎بیند، ولی سخنان آنان را - که بین خودشان رد و بدل می‎شود - نمی شنود.

آخرین پیشروی مرگ

"ثم ازداد الموت التیاطا به، فقبض بصره کما قبض سمعه"

( سپس مرگ به او بیشتر می‎چسبد، پس دیده او هم بسته شده چنان که گوشش از کار افتاده است.)

"ازداد" در اصل "ازتید" بوده که ماضی باب افتعال از ماده "زاد" می‎باشد. "تاء" قلب به "دال" و "یاء" تبدیل به "الف" می‎شود.

"التیاط" مصدر باب افتعال از ماده "لاط، یلوط، لوطا" به معنای چسبیدن است.

حضرت می‎فرماید: سپس مرگ به او بیشتر می‎چسبد، پس چشمش هم گرفته و بسته می‎شود همان طور که گوش او گرفته و از کار افتاده است.

البته این عبارت در برخی از نسخه های نهج البلاغه به صیغه معلوم هم آمده است: "فقبض بصره کما قبض سمعه".

ناوبری کتاب