"یردد طرفه بالنظر فی وجوههم، یری حرکات ألسنتهم، و لا یسمع رجع کلامهم"
( چشم خود را با نگاه کردن در چهره های آنان میگرداند، حرکات زبانشان را میبیند، ولی رد و بدل شدن سخنانشان را نمی شنود.)
"رجع" به معنای بازگشت است، و به لحاظ این که کلام و سخن معمولا طرفینی است و در بین دو طرف رد و بدل میگردد تعبیر به "رجع" شده است.
حضرت با این فرمایش خود بخش دیگری از حالات انسان را در حال مرگ مجسم کرده و میفرماید: چشم خود را میگرداند با نگاه کردن در چهره های اهل خود که اطرافش گرد آمده اند؛ حرکات زبانهای آنان را میبیند، ولی سخنان آنان را - که بین خودشان رد و بدل میشود - نمی شنود.
آخرین پیشروی مرگ
"ثم ازداد الموت التیاطا به، فقبض بصره کما قبض سمعه"
( سپس مرگ به او بیشتر میچسبد، پس دیده او هم بسته شده چنان که گوشش از کار افتاده است.)
"ازداد" در اصل "ازتید" بوده که ماضی باب افتعال از ماده "زاد" میباشد. "تاء" قلب به "دال" و "یاء" تبدیل به "الف" میشود.
"التیاط" مصدر باب افتعال از ماده "لاط، یلوط، لوطا" به معنای چسبیدن است.
حضرت میفرماید: سپس مرگ به او بیشتر میچسبد، پس چشمش هم گرفته و بسته میشود همان طور که گوش او گرفته و از کار افتاده است.
البته این عبارت در برخی از نسخه های نهج البلاغه به صیغه معلوم هم آمده است: "فقبض بصره کما قبض سمعه".